مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود

مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود

مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود

مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود

مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود
مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود

مرا که بی قرار می کند حسن

به جرعه ای خمار می کند حسن

مرا که مست ، می ، برای غیر مست

شراب را شرار می کند حسن

مرا اگر شده است محض دلخوشی

گدای خود شمار می کند حسن

خدا ! تو خالق کرامتی ولی

بیا ببین چه کار می کند حسن!

رسول، جز حسین پاره تنش

به کیست افتخار می کند، حسن.

ضریح سینه را اگر طلا ، حسین

ولی پراز عیار می کند حسن

حسین و کشتیش درست ، منتها

مرا اگر سوار می کند ، حسن

دل مرا حسین می برد ولی

شکار را شکار می کند حسن

حسین ، کربلا – نه اینکه مادری است -

بقیع اختیار می کند حسن.

شاعر: محسن ناصحی


تعداد بازديد : 124
پنجشنبه 05 دی 1392 ساعت: 10:43
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف