ای كه یاد رخ تو درد مرا تسكین است بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است

ای كه یاد رخ تو درد مرا تسكین است بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است

ای كه یاد رخ تو درد مرا تسكین است بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است

ای كه یاد رخ تو درد مرا تسكین است بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است

ای كه یاد رخ تو درد مرا تسكین است بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است
ای كه یاد رخ تو درد مرا تسكین است بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای كه یاد رخ تو درد مرا تسكین است بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است

حضرت مسلم بن عقیل(ع)

 

ای كه یاد رخ تو درد مرا تسكین است

بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است

گر چه تلخ است غریبی و پریشان حالی

لیك در راه تو آواره شدن شیرین است

ز ره دور حبیبا به من خاك نشین

گوش چشمی بنما سخت دلم مسكین است

پشت دیوارم و با جرم طرفداری تو

لب و پیشانی من چون جگرم خونین است

هر كجا روی نمودم من مهمان دیدم

میزبان سنگ بدست و به لبش نفرین است

بسكه بی یار شدم در دل این شهر حسین

دو گلم بهر امانت به كف گلچین است

من كه جانم به لب آمد تو به این شهر میا

روی گردان كه دل از آمدنت غمگین است

 


تعداد بازديد : 113
سه شنبه 07 آبان 1392 ساعت: 18:28
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف