ورود کاروان به کربلا روز مرا مخواه که شام عزا کنی خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی دلشوره های خواهر خود را نگاه کن پیش از دمی که با غم خود آشن

ورود کاروان به کربلا روز مرا مخواه که شام عزا کنی خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی دلشوره های خواهر خود را نگاه کن پیش از دمی که با غم خود آشن

ورود کاروان به کربلا روز مرا مخواه که شام عزا کنی خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی دلشوره های خواهر خود را نگاه کن پیش از دمی که با غم خود آشن

ورود کاروان به کربلا روز مرا مخواه که شام عزا کنی خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی دلشوره های خواهر خود را نگاه کن پیش از دمی که با غم خود آشن

ورود کاروان به کربلا روز مرا مخواه که شام عزا کنی خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی دلشوره های خواهر خود را نگاه کن پیش از دمی که با غم خود آشن
ورود کاروان به کربلا روز مرا مخواه که شام عزا کنی خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی دلشوره های خواهر خود را نگاه کن پیش از دمی که با غم خود آشن
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ورود کاروان به کربلا روز مرا مخواه که شام عزا کنی خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی دلشوره های خواهر خود را نگاه کن پیش از دمی که با غم خود آشن

ورود کاروان به کربلا

 

روز مرا مخواه که شام عزا کنی

خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی

دلشوره های خواهر خود را نگاه کن

پیش از دمی که با غم خود آشنا کنی

حتی قسم به سایه عباس می خورم

تا التماس های مرا هم روا کنی

تعبیر شد تمامی کابوس های من

من را به قتلگاه کشاندی رها کنی

صد بار دیده ام غمت از کودکی به خواب

صد بار دیده ام که در اینجا چه ها کنی

دیدم که خاک بر سر و رویم نشسته است

دیدم رسیده ای که مرا مبتلا کنی

دیدم لبت ترک ترک و چهره سوخته

دیدم به چشمِ قاتل خود چشم واکنی

دیدم که سنگ شیشه پیشانیت شکست

دیدم که تیر از بدن خود جدا کنی

دیدم برای آنکه بخیزی به زانویت

سر نیزه ای شکسته گرفتی عصا کنی

دیدم لباس مادری ات را ربوده اند

پیراهنی نبود و تنت بوریا کنی

 


تعداد بازديد : 167
سه شنبه 07 آبان 1392 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف