تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی بیک

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی بیک

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی بیک

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی بیک

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی بیک
تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی بیک
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی بیک

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی

کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی

بیکرانه ها پر شد لامکان نوشت علی
با هر آنچه که می شد با همان نوشت علی

با قلم نوشت علی با زبان نوشت علی
و سپس هر آنچه داشت در توان نوشت علی

روی صورت انسان روی جان نوشت علی
با غبار او روی چشممان نوشت علی

آنقدر نوشت از او تا جهان پر از او شد
تا که دست حق رو شد ذکر عاشقان هو شد

پس دو مرتبه روی صورتم نوشت علی
دوست داشت پس روی قسمتم نوشت علی

در رگم که جاری شد غیرتم نوشت علی
پا شدم زمین خوردم همتم نوشت علی

تا کمی ضعیف شدم قوتم نوشت علی
آمدم ذلیل شوم عزتم نوشت علی

پس خدا خودش روی قیمتم نوشت علی
روی بیرق سبز هیئتم نوشت علی

آنقدر نوشت علی روی سرنوشت من
تا فقط علی باشد خانه ی بهشت من


روز اول خلقت با علی حساب شدم
در قنوت او بودم تا که مستجاب شدم

زیر پای او ماندم تا غبار ناب شدم
بر سرم چنان تابید تا که آفتاب شدم

آنقدر که او تابید از خجالت آب شدم
در غدیر چشمانش من هم انتخاب شدم

آنقدر نگاهم کرد تا که من خراب شدم
زیر جوشش چشمش ماندم و شراب شدم

مِی شدم پیاله شدم مست بوتراب شدم
هی علی علی گفتم در علی مذاب شدم

می نویسم از عشقم می نویسم از دردم
غیر دور چشمانش هیچ جا نمیگردم

توی محفل ذکرش دُرِّ ناب می ریزند
پای هر علی گفتن هی ثواب می ریزند

روی ما فرشته ها هی شراب می ریزند
توی جام خالی ما هی شراب می ریزند

روی چشممان خاک بوتراب می ریزند
در شب سیاه ما آفتاب می ریزند

روی ما دعاهای مستجاب می ریزند
در حساب فردامان بی حساب می ریزند

کبریا که می بخشد این همه به عشق او
چون علی به ما آموخت لااله الا هو...

شاعر: رحمان نوازنی


تعداد بازديد : 197
جمعه 03 آبان 1392 ساعت: 13:14
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف