صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است وسط حج�

صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است وسط حج�

صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است وسط حج�

صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است وسط حج�

صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است وسط حج�
صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است وسط حج�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است وسط حج�

صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است
آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است
 
به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد
از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است
 
وسط حجره تنش روی زمین افتاده
بین گرداب بلا فرض خطر معلوم است
 
باقر آل پیمبر بدنش می لرزد
در شب حادثه ای تلخ سحر معلوم است
 
کمرش زخمی زنجیر و غم شلاق است
اشک می بارد و داغی شرر معلوم است
 
یاد آن کوچه و بازار و غم ناموسش
خون رگ های عمو بین گذر معلوم است
 
سنگ های سر کوچه چه شتابی دارد
از سر نی به زمین خوردن سر معلوم است
 
به روی پیرهنی که کفنش شد آخر
حال جای قدم چند نفر معلوم است
 
زیر لب گفت که تشنه ست ؛سرش را نبرید
در نگاهش چه غمی باز مگر معلوم است
شاعر :؟؟؟
برگرفته از وب شعر شاعر 


تعداد بازديد : 115
یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت: 21:13
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف