محملت با وقار می آمد سبزترازبهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوه تمام می آمد محملت بود

محملت با وقار می آمد سبزترازبهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوه تمام می آمد محملت بود

محملت با وقار می آمد سبزترازبهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوه تمام می آمد محملت بود

محملت با وقار می آمد سبزترازبهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوه تمام می آمد محملت بود

محملت با وقار می آمد سبزترازبهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوه تمام می آمد محملت بود
محملت با وقار می آمد سبزترازبهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوه تمام می آمد محملت بود
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
محملت با وقار می آمد سبزترازبهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوه تمام می آمد محملت بود
محملت با وقار می آمد

سبزترازبهار می آمد
 
وه! عجب خوش خرام می آمد

با شکوه تمام می آمد
 
محملت بود و... خیل ِ استقبال

!کم محلی نشد ! زبانم لال
 
دم قم گرم! سربلند شدیم

ازدعای ِ تو بهره مند شدیم

دم قم گرم ! احترام گذاشت

هرچه گل داشت،روی ِ بام گذاشت
 
قم نگاهش لبالب ازشرم است

شام ویران که نیست! خونگرم است
 
پاکی وحُجب،باورِ چشمش

قدم میهمان سرِ چشمش
 
چادرت ذره ای غبار ندید !

آفتابی به نی سوار ندید !
 
با مَحارم به قم رسیدی ،شکر

سردروازه ای ندیدی، شکر
 
دست ِ بیعت به طبل جنگ نخورد

به غرورت کلوخ وسنگ نخورد
 
قم کجا!؟ کوفه ی خراب کجا!؟

تو کجا !؟ زینب ورباب کجا!؟
 
گوشه ی معجرت نمور نبود

خبرداغی از تنور نبود
 
ساربان محملت عجول نراند

چادرت زیرپای ِ شمر نماند
 
هرچه شد،شد! رسیده جان برلب

!ای امان ازغریبی ِ زینب
 
عمه ات اشک ِ ارغوان را دید

خنده ی نحس ِ خیزران را دید
 
ته گودال ِ پربلا را دید

تن ِ پامال ِ چکمه ها را دید
 
کوفه را بی عصای ِ پیری رفت

خاک عالم سرم، اسیری رفت
شاعر: وحيد قاسمي

 


تعداد بازديد : 327
پنجشنبه 14 شهریور 1392 ساعت: 0:39
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف