اشکم روان و آه شرربار من حزین می سوزد از درون جگر از زهر آتشین گاهی به خاک می کشم از درد پای خود گه

اشکم روان و آه شرربار من حزین می سوزد از درون جگر از زهر آتشین گاهی به خاک می کشم از درد پای خود گه

اشکم روان و آه شرربار من حزین می سوزد از درون جگر از زهر آتشین گاهی به خاک می کشم از درد پای خود گه

اشکم روان و آه شرربار من حزین می سوزد از درون جگر از زهر آتشین گاهی به خاک می کشم از درد پای خود گه

اشکم روان و آه شرربار من حزین می سوزد از درون جگر از زهر آتشین گاهی به خاک می کشم از درد پای خود گه
اشکم روان و آه شرربار من حزین می سوزد از درون جگر از زهر آتشین گاهی به خاک می کشم از درد پای خود گه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشکم روان و آه شرربار من حزین می سوزد از درون جگر از زهر آتشین گاهی به خاک می کشم از درد پای خود گه

اشکم روان و آه شرربار من حزین
می سوزد از درون جگر از زهر آتشین

گاهی به خاک می کشم از درد پای خود
گه بر دهان بگیرم از این درد آستین

هرکس دمی کنار من آید فغان کند
گویا ز رنگ من کند از مرگ من یقین

رنگ محاسنم به خدا که سفید نیست
با رنگ لاله ی جگر من شده قرین

من پیر مرد و حرمت من را عدو شکست
باید که گفت: خصم ستمگر صد آفرین!!!

آتش زبانه زد ز در خانه ام شبی
از این ستم دوباره فرو ریخت رکن دین

سجّاده ی مرا کسی از زیر پا کشید
بر خاک حجره خوردم از این ظلم با جبین

با دست بسته برد مرا بین کوچه ها
از بین دود و آتش بیداد، آن لعین

گویا دوباره حیدر کرّار شد اسیر
گویا دوباره فاطمه می خورد بر زمین

موی سفید من که به کوچه کشیده شد
سر رشته ی هزار ملک بود و حورالعین

بردند با عتاب مرا سوی کاخ کفر
بودم دوان پیاده و دشمن به روی زین

دیگر نگویم از لطمات زبانشان
از ناسزا و تهمت و ای وای نقطه چین...

گاهی که پای خسته ام از درد می گرفت
بودم به یاد زینب و غمهای اربعین

مجتبی صمدی


تعداد بازديد : 71
شنبه 09 شهریور 1392 ساعت: 23:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف