ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند نامسلمانان به فکر سنّ و

ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند نامسلمانان به فکر سنّ و

ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند نامسلمانان به فکر سنّ و

ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند نامسلمانان به فکر سنّ و

ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند نامسلمانان به فکر سنّ و
ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند نامسلمانان به فکر سنّ و
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند نامسلمانان به فکر سنّ و

ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند

مثل حیدر درمیان کوچه هایش می کشند

 

نامسلمانان به فکر سنّ وسالش نیستند 

پابرهنه،بی عمامه ،بی عبایش می کشند

  

بی مروّت ها سوار مرکب ودنبال خود 

(پیرمرد)ی را(پیاده)،(بی عصا)یش می کشند

  

با(طناب)و(دست بسته)،(سیلی) و آتش به در(ب) 

لحظه لحظه عکس مادر را برایش می کشند

  

نای رفتن را ندارد در تنش اما به زور

درمیان کوچه زیر دست وپایش می کشند

  

روضه هارا در خیالش هی مجسم می کنند 

از مدینه نا گهان تا کربلایش می کشند

 

***

 

((زینت دوش نبی))*افتاده (بی سر بر زمین) 

وای بر من از کجاها تا کجایش می کشند**

  

شاه غیرت روی خاک افتاده وبی غیرتان 

نقشه ی حمله به سوی خیمه هایش می کشند

  

چون نمی برّید خنجر حنجرش را از جلو 

ناکسان این بار خنجر از قفایش می کشند

  

کاروان عصمت وتوحید را،(نامحرمان) 

کربلا تا کوفه وشام بلایش می کشند

  

***

 

اشک دختر بچه ای یک شهر را بر هم زده 

با سر باباش جان را از صدایش می کشند

 

***

 

در قنوتش رفته در فکر تمام روضه ها 

ناگهان سجاده را از زیر پایش می کشند

 

 شاعر: مجتبي خرسندي


تعداد بازديد : 115
جمعه 08 شهریور 1392 ساعت: 9:59
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف