وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خو

وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خو

وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خو

وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خو

وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خو
وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خو

وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت
با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت....

دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست
تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت

ذکر یا فاطمه بر روی لبش داشت ولی
ضربهء سیلی آن مرد، صدا را انداخت

با سر شیخ حرم تا سر شوخی وا شد
یکی عمامهء آن مرد خدا را انداخت

وسط کوچه که افتاد، صدا زد: وای از
نیزه هایی که شه کرببلا را انداخت

یکی انگشت اشاره سوی نسوان می برد
آهِ زینب زد و آن بی سر و پا را انداخت

حسین قربانچه


تعداد بازديد : 59
چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف