حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع
حضرت مسلم ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت مسلم ع

محمد بختیاری

مسلم بن عقیل

 

در میان كوچه صیدی بی پرم

شهر هم فهمیده من بی یاورم

خون دل ها می خورم وین ارث را

جای بابا از عمویم می برم

چشم های سنگی دیوارها

خنده می بارند بر چشم ترم

در میان اشك من سیمای توست

اشك من آیینه ی فردای توست

آه از سرنیزه ها ، شمشیرها

گام ها ، شلاق ها، زنجیرها

گم شدن در یك بیایان بی كسی

كودكان ، سربازها ، تعزیرها

صوت قرآن ، هلهله ، پرتاب سنگ

كاروان اشك را تفسیرها

پشت دروازه ، دف و تنبور و رقص

روسری ها ، چشم ها ، تصویرها

قاب دست كودكان و عكس ها

خواب ها ، در خواست ها ، تعبیرها

صحبت آیینه ها اینجا ریاست

دست بر شمشیر و بر لبها  "بیا" ست

صبح بیعت  ، دوستی ، درخواست بود

فكر كردم نامه هاشان راست بود

من اسیر دست كوفه تو غریب

دعوتت كردم ولی خوردم فریب

قاصد دردانه پیغمبرم

من سفیر جانشین حیدرم

گرچه از پیغام خود شرمنده ام

گرچه یك تن نیست اینجا یاورم

صد هزاران شكر من هم تشنه ام

صد هزاران شكر من هم بی سرم


تعداد بازديد : 199
جمعه 25 آذر 1390 ساعت: 13:15
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف