|
شمع جانسوز همه پروانه ها
ذاکر دیوانه ها امشب کجاست
شاید امشب روضه خوان کربلاست
شاید امشب پیش حیدر می رود
یا بسوی شاه بی سر میرود
راست می گفت که دلش درگیر بود
بر سر کوی حسین زنجیر بود
راست می گفت که همیشه در تب است
کلب کوی عمه جانش زینب است
سد جواد از این زمانه سیر شد
مثل زهرا مادر خود پیر شد
مثل مادر کرده بودی این دعا
خواستی مرگ سریعت از خدا
ای که می گفتی که او مرتد شده
از سرای حق پرستی رد شده
ای که کافر کرده ای او را خطاب
روز محشر سهم تو گردد عذاب
حقه بازی سیرتت راضی کند
مهر با پیشانی ات بازی کند
با لباس مصطفی پیش آمدی
سنگ کینه بر رخ ذاکر زدی
آن گروهی که دم از احمد زدند
سنگ بر رأس حسینش می زدند
حکم دادی حکم تو تکفیر بود
آیه ی قرآن تو تزویر بود
دشمنان بستن کمر بر جنگ او
خواستند روز وصال ننگ او
حرف ها پشت سر او ساختند
چوب لای چرخ او انداختند
سیدِ ذاکر به لصف فاطمه
گشته بود از طعنه ها بی واهمه
این بیان کینه را خاموش کن
این کلامم را فرو درگوش کن
ذاکر زهرا دلش این جا نبود
سد جواد ما دل از زهرا ربود
جای زخم صورتش دریای غم
پیش زینب شد مقامش محترم
حال با ارباب عشق بازی کند
پیش مولا یکه تازی می کند
در تمام عمر خود دلگیر بود
ذاکر ما حیدری تیر بود
با غم و عشق حسین مأنوس بود
فاش می گویم رقیه دوست بود
عمری از عباس حیدر دم زده
دور تا دور دلش پرچم زده
دست او کوتاه از این دنیا بوَد
چشم او بر روزی زهرا بوَد
یا اب القربه ، علمدار دلیر
یاابالفضل دست او راهم بگیر
تا خبر آمد که سید پر گرفت
غصه ها قلب مرا در بر گرفت
راحت از دنیا پرید و پر گرفت
در جنان هم روضه دلبر گرفت
ای کردی نوکریت را دقیق
باز می گویم خدا حافظ رفیق
شاعر: امیررضا سیفی
تعداد بازديد : 277
چهارشنبه 04 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:01
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)