از بس که لب از لعل لب باده گرفتیم
سهــوا ره میـخانه به سجاده گرفتیم
جامه به ید مست دریدیم و به تزویـر
بر خمره ی تن خرقـه و لبـاده گرفتیم
این مستی بی حد نمک سفره ی تاک است
مــا این هبــه از مـــردم آزاده گرفتیم
تسبیح ز هم پاره و صد دانه ی بر خاک
افتـــادگی از دانه ی افتـــاده گرفتیم
ما نشئه ی بویی ز خم و میکده بودیم
این شد که می مهر تو را ساده گرفتیم