رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش فكر او\" آب\" است اما... تي

رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش فكر او\" آب\" است اما... تي

رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش فكر او\" آب\" است اما... تي

رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش فكر او\" آب\" است اما... تي

رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش فكر او\" آب\" است اما... تي
رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش فكر او\" آب\" است اما... تي
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش فكر او" آب" است اما... تي

 

رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش
بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش
فكر او" آب" است اما... تيرها از هر طرف...
فكر او"آب" است اما دست ها از پيكرش...
مانده است از مرغ دريايي پس از ديدار رود
بال هاي زخمي اش اما جدا از پيكرش
-رفت هر طوري كه مي شد...(دست،دندان، چشم،سر)
داد سقا بودنش را خون بها از پيكرش-
چشم هاي مانده اش بر خيمه ها باز است باز
بر زمين افتاده و بي اعتنا از پيكرش...
سال ها رفته ست و او رفته ست اما هم چنان
رونقي دارد زمين كربلا از پيكرش
هر طرف چشمت بيفتد رد پاي او به جاست
رد پا از ماجرايش ردپا از پيكرش


تعداد بازديد : 91
دوشنبه 12 فروردین 1392 ساعت: 7:05
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف