loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 149 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (0)

 

از ظهر خون گرفته ی روز دهم نوشت
از عشق ! از جفا ! همه را کلهم نوشت
پنجاه سال قبل، پس از حجه الوداع
هی از غدیر گفت و مرتب ز خم نوشت
از کورها نوشت و ز کرها نوشت و بعد
از دستهای بیعت ِ در شهر گم نوشت
تاریخ بوی دلهره میداد و با هراس
از اسب ها و آن بدن زیر سم نوشت
" دیدم که ماه را به سر نیزه برده اند"
این را پس از محرم شصت و یکم نوشت
"تاریخ" می نوشت و پر از اشک و آه بود
ذهنش پر از شهادت خورشید و ماه بود
یک کاروان ستاره ی زخمی دم غروب
بین ستاره ها قمری کاشف الکروب
قصد سرش ادامه ی طی الطریق بود
روی تن اش قیامتی از رد تیغ بود
آه از تو از حکایت گودال... بوی سیب
از عطر بی نظیر تن ات...عطر یا حبیب
از هر رگ بریده ی تو ماه می چکد
دریای ماه می شود این خاک عنقریب
این لاله های سرخ همه عاشق تواند
گشتند آشنای تو "یا حضرت غریب"
حالا بگو به زلف بلندت تکان دهند
تا لاله ها برای تو هر روز جان دهند
فریاد از دمی که برافتد نقاب ها
از آسمان به کل زمین ات نشان دهند
خورشیدها به لرزه بیفتند و کوهها
با بغض شان تمام جهان را تکان دهند
وقتی منجمان به تن ات خیره میشوند
باید به سینه ات لقب کهکشان دهند
تاریخ زیر خنده زد آن دم که شمرها
می آمدند تا قمرت را امان دهند !
حتی بهشت بی تو ندارد حلاوتی
تو کشتی نجات و چراغ هدایتی
وقتی سپاه فتنه تن ات را نشان گرفت
از نیزه ها حرارت عشقت امان گرفت
ای عشق ...این شهادت سرخ تو بود که
از زینب صبور تو حتی توان گرفت
از روی نی برای زمین استخاره کن
فکری به حال دختر بی گوشواره کن
با نیزه ها بگو به کجا می روی حسین؟
برگرد و زخم های تن ات را شماره کن
از ظهر خون گرفته آنروز ...تا به حال
طی شد هزار و سیصد و هفتاد و چند سال
بر ما چقدر بی تو محرم گذشت و رفت
از دیوها چه بر سر آدم گذشت و رفت
منصورهای عشق تو بالای دارها
آوار بمب ها ...خبر انفجارها......
هر روز روی نیزه سری گریه می کند
حتی برای عاقبت نیزه دارها...
یک عده در دعای فرج پیر می شوند
عجل فرج لــــــــ ِ حال دل بی قرارها
وقتی که باغ ها همه در خشکسالی اند
فرقی ندارد آمد و رفت بهارها
از ظهر خون گرفته ی تو غرق در شبیم
درگیر روضه های پریشان زینبیم
با چادر سیاه به میدان نشسته ایم
برعکس ِ هرزگی جهان، ما محجب ایم!
تو بی سری و ما سرمان روی تن ...حسین!
سر می دهیم تا که بدانی مودب ایم
+
دل می دهیم ما به تو.......سر می دهیم،عشق!
(آه از غروب کرب و بلا...از شب دمشق)


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 66
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 182
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 2,263
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 19,557
  • بازدید ماه : 26,884
  • بازدید سال : 401,684
  • بازدید کلی : 22,648,645