تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
گشت سرو قامتش آماج تير
آبش از كف رفت و از جان گشت سير
زين مصيبت ديده گردون گريست
مشك هم بر حال سقا خون گريست
آتش بيداد چون بالا گرفت
تير كين بر چشم سقا جا گرفت
زين علم پشت سپاه دين شكست
هاله خون بر رخ ماهش نشست
در كنار علقمه از زين فتاد
بر زمين آن نخله خونين فتاد
پس ندا در داد آن سردار عشق
كاي حسين اي باني اسرار عشق
نِه قدم يك دم ز رحمت بر سرم
تا به پايت از ادب سر بسپرم
زاده زهرا چو آوايش شنيد
چو هماي عشق سويش پر كشيد
تا گذارد بر سر زانو سرش
غرق خون شد پاي تا سر پيكرش
گفت كي پشت و پناه ياورم
مرگ سرخت را نباشد باورم
اي شهيد عشق شمشيرت چه شد
دست و بازوي علمگيرت چه شد
جرأت رزم تو را ضيغم نداشت
چرخ همسنگ تو در عالم نداشت
تعداد بازديد : 321
جمعه 27 آبان 1390 ساعت: 6:11
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
بخش نظرات این مطلب