آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد

آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد

آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد

آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد

آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد
آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد

آفتاب لب بامم ، دگر امیدی نیست

رفتنی ام ، به دعای سحر امیدی نیست 

هرکه از اهل مدینه به سراغم آمد

بی صدا گفت که خانم بپر امیدی نیست

گفته بودم سپر درد و بلایت باشم

دست من نیست علی (ع) بر سپر امیدی نیست

به گمانم که بنا نیست کنارت باشم

میروم از بر تو همسفر امیدی نیست

این قَدَر زحمت دارو و دوا را نکشید

حتم دارم به علاج  کمر امیدی نیست

احتیاجی نبود تا که طبیبی دیگر...

گفته بودم که به دفع خطر امیدی نیست

فضه و زینبم این بار بلندم کردند

به توانایی این بال و پر امیدی نیست

شوهر من به کسی که گله میکرد بگو

خوش خبر باش به زخم جگر امیدی نیست

عجبی نیست علی جان که مَحَلَّت ندهند

به چنین طایفه ی خیره سر امیدی نیست

تو سلامی بده این بار جوابش با من

به کمال و ادب رهگذر امیدی نیست

****

بچه ها نیمه ی شب گریه کنان می گفتند

" بعد مادر به بقای پدرامیدی نیست "

عليرضا خاكساري


تعداد بازديد : 177
شنبه 26 اسفند 1391 ساعت: 7:42
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف