تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است
جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی است
دل من میبرد آبی که از این مشک چکد
کشتی ام غرقه به آبی که زگرداب تهی است
به روی اسب قیامم به روی خاک سجود
این نماز ره عشق است زآداب تهی است
دست و مشک و علمم لازمه هر سقاست
دست عباس تو از این همه اسباب تهی است
مشک هم اشک به بی دستی من میریزد
بی سبب نیست اگر مشک من از آب تهی است .
تعداد بازديد : 153
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 18:48
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
بخش نظرات این مطلب