حضرت معصومه(س) –مدح-ورودیه به شهر قم
مست است این کویر ز بوی صنوبری
بوی صنوبری که به پا کرده محشری
یک سو زمینِ تَف زده از هُرم آفتاب
دارد نسیم می وزد از سوی دیگری
آن جا ز راه دور می آید کریمه ای
آرام روی شانه ی صد حوری و پری
با برگ لاله ساخته پروانه محملی
با شاخه های سرو بنا کرده منبری
بر مقدمش سلام کن ... ای سرزمین قم!
تو پای بوس دختر موسی بن جعفری
دیروز شوره زار و کویری بدون آب
امروز از بهشت خدا با صفاتری
دوشیزه ای که هر چه زمین گشت گرد خویش
پیدا نکرد لایق او کفو و همسری
فرزانه بانویی که به روز ازل خدا
با دست خویش داده به او تاج سروری
منزل به منزل آمده حالا به صد امید
دنبال رد پای غریبِ برادری
ای قاصد صبا! تو مگر چاره ای کنی
تا آرزو به دل نشود روز آخری
از بهر شادی دل هجران کشیده ای
پیغامی از دیار خراسان بیاوری
بانو! تویی که با همه ی غصه های خود
سهمی ز داغ عمه ی سادات می بری
هر بار در حضور تو احساس می کنم
وا می شود به سمت من از آسمان دری
این دل که آهوانه چنین صید می شود
دیگر نیاز نیست به صیاد دیگری!
از خلق دل بریده ام... اما شنیده ام
این سر به زیرِ بی سر و پا را تو می خری...