امان از دل زينب(س) باز شور ِ تو در سرم افتاد اشك از ديده يِ ترم افتاد خود به خود تشنه ميشوم چونكه

امان از دل زينب(س) باز شور ِ تو در سرم افتاد اشك از ديده يِ ترم افتاد خود به خود تشنه ميشوم چونكه

امان از دل زينب(س) باز شور ِ تو در سرم افتاد اشك از ديده يِ ترم افتاد خود به خود تشنه ميشوم چونكه

امان از دل زينب(س) باز شور ِ تو در سرم افتاد اشك از ديده يِ ترم افتاد خود به خود تشنه ميشوم چونكه

امان از دل زينب(س) باز شور ِ تو در سرم افتاد اشك از ديده يِ ترم افتاد خود به خود تشنه ميشوم چونكه
امان از دل زينب(س) باز شور ِ تو در سرم افتاد اشك از ديده يِ ترم افتاد خود به خود تشنه ميشوم چونكه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امان از دل زينب(س) باز شور ِ تو در سرم افتاد اشك از ديده يِ ترم افتاد خود به خود تشنه ميشوم چونكه

امان از دل زينب(س)

باز شور ِ تو در سرم افتاد

اشك از ديده يِ ترم افتاد

خود به خود تشنه ميشوم چونكه

تشنه بر خاكِ دلبرم افتاد

***

دلِ من بي هوا، هوايي شد

زينبي گشت تا خدايي شد

اين دلِ بي قرار و آلوده

ناله اي كرد و كربلايي شد

***

گوش ِ من پُر شد از صداي كسي

در نمي آيد از كسي نفسي

قافله آمده مُهيا شد

سعي كن به كاروان برَسي

***

خواهري خسته دل غمين آمد

صاحبِ نطق آتشين آمد

كاروان آمد و قيامت شد

محشر عالم اربعين آمد

***

از شترها تمام افتادند

مثل ِ صيدي به دام افتادند

بين ِ گرما خاكِ تفديده

رويِ قبر امام افتادند

***

هركسي رويِ قبر دلبر ِخود

بر رويِ خاك مينهد سر ِ خود

آه از آن لحظه اي كه خواهر ها

شِكوه كردند با برادر ِ خود

***

شور ِمحشر دوباره بر پا شد

لبِ زينب به روضه ها واشد

اي برادر بلند شو از جا تا

به تو گويم چه ها كه با ما شد

***

كوفه رفتم ولي علي بودم

غرق ذكر سينجلي بودم

بين نامحرمان كه جايم نيست

بين نامحرمان ولي بودم

***

ابر خونبار ِ كاروان بودم

من علمدار كاروان بودم

زينب و چند كودك زخمي

من پرستار كاروان بودم

***

خواهرت را به شام ميبردند

بين آن ازدحام ميبردند

پسرت را به زور ِ سر نيزه

با غضب چون غلام ميبردند

***

كس نكرده به ما وفا هرگز

بينشان صحبت از خدا هرگز

همه را ميبرم ز ياد ولي

ستم نيزه دار را هرگز

***

بي وضو دست بر سرت ميزد

پنجه بر مويِ اطهرت ميزد

تيشه ميزد به ريشه يِ قلبم

دخترت را برابرم ميزد

***

همه را با تو رو به رو ميكرد

نيزه را در گلو فرو ميكرد

سر ِ عباس را زمين ميزد

دختر ِ تو عمو عمو ميكرد

***

كشته ي دور از وطن برخيز

عشق من، پاره پيرُهن برخيز

پيكر ِ بين بوريا مانده

بهرَت آورده ام كفن برخيز

***

اربعين كربلا چه حالي بود

عطر ِ زهرا در آن حوالي بود

همه بودند دور ِ قبر ِ حسين

حيف جايِ رقيه خالي بود

***

رويِ خود را به لطمه آزردم

بر سر ِ هر مزار پژمُردم

بعد از آن بانوان اهلِ حرم

عمه را سويِ علقمه بردند


تعداد بازديد : 147
شنبه 16 دی 1391 ساعت: 9:07
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف