مهدی مردانی حضرت رقیه(س)-شهادت خورشید به خون نشسته و ای وای اگر شب برسه نوبت آوارگی و غربت زینب

مهدی مردانی حضرت رقیه(س)-شهادت خورشید به خون نشسته و ای وای اگر شب برسه نوبت آوارگی و غربت زینب

مهدی مردانی حضرت رقیه(س)-شهادت خورشید به خون نشسته و ای وای اگر شب برسه نوبت آوارگی و غربت زینب

مهدی مردانی حضرت رقیه(س)-شهادت خورشید به خون نشسته و ای وای اگر شب برسه نوبت آوارگی و غربت زینب

مهدی مردانی حضرت رقیه(س)-شهادت خورشید به خون نشسته و ای وای اگر شب برسه نوبت آوارگی و غربت زینب
مهدی مردانی حضرت رقیه(س)-شهادت خورشید به خون نشسته و ای وای اگر شب برسه نوبت آوارگی و غربت زینب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مهدی مردانی حضرت رقیه(س)-شهادت خورشید به خون نشسته و ای وای اگر شب برسه نوبت آوارگی و غربت زینب

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

خورشید به خون نشسته و ای وای اگر شب برسه

نوبت آوارگی و غربت زینب برسه

کوفه ببین مهموناتو زار و زمین گیر میارن

چه رسمیه که مهمونو تو غل و زنجیر میارن

بگو مگه برای دل راهی به غیر ناله هست

وقتی میون اسرا یه دختر سه ساله هست

یه دختر سه ساله که نشسته رو خاک زمین

خون داره گریه می کنه با دوتا چشم نازنین

همش می گه به عمه که من بی بابا خواب نمی خوام

فقط بگو عموم بیاد من که دیگه آب نمی خوام

سرو می گیره تو بغل میزاره روی زانو هاش

با سرِ خونیِ باباش حرف می زنه یواش یواش

سلام بابای خشگلم الهی قربونت برم

من گریه کردم اما تو دست نکشیدی رو سرم

یه عمر رو زانوهای تو نشسته بودم نازنین

واسه یه دفعه هم شده تو روی زانوهام بشین

می خوام باهات حرف بزنم حسابی درد و دل کنم

اشک از چشام اونقد بیاد تا این خاک ها رو گل کنم

دشمنا با خندهاشون به قلب عمه نیش زدن

بابایی بعد رفتنت خیمه ها رو آتیش زدن

ببین بابا صورتمو از سیلی سوخته دود شده

پهلوی مادر تو هم همین جوری کبود شده

تو چشمای عمه ببین انگاری بارون اومده

بابایی قربونت برم لبات چرا خون اومده

واسه همیشه انگاری چشماشو بسته دخترک

شاید تو خواب رو زانوی بابا نشسته دخترک 



 


تعداد بازديد : 145
سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت: 10:01
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف