من آمدم که این گره ها را تو وا کنی دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی تنها تو قادری که جواب مرا ده

من آمدم که این گره ها را تو وا کنی دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی تنها تو قادری که جواب مرا ده

من آمدم که این گره ها را تو وا کنی دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی تنها تو قادری که جواب مرا ده

من آمدم که این گره ها را تو وا کنی دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی تنها تو قادری که جواب مرا ده

من آمدم که این گره ها را تو وا کنی دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی تنها تو قادری که جواب مرا ده
من آمدم که این گره ها را تو وا کنی دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی تنها تو قادری که جواب مرا ده
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
من آمدم که این گره ها را تو وا کنی دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی تنها تو قادری که جواب مرا ده

من آمدم که این گره ها را تو وا کنی

دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی

 

تنها تو قادری که جواب مرا دهی

محرابِ جان شوی و حوائج روا کنی

 

غیر از تو من به هیچ احدی رو نمی زنم

تا تو فقط برای دل من دعا کنی

 

من آمدم فقیر سر کوچه ات شدم

تا از کرم بیایی و من را گدا کنی

 

امَا پرِ خجالتم از رو سیاهیم

گر رد شدی ز کوچه نگو کی حیا کنی ؟

 

می ترسم از زمان جدایی که از گنه

گویی نباید اسم مرا تو صدا کنی

 

امَا شنیده ام ز بزرگی خلقتان

دیده نشد که با کسی این گونه تا کنی

 

فهمیدم از کرامتت از آل حیدری

هرگز نمی شود که تو من را رها کنی


تعداد بازديد : 215
دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت: 10:26
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف