برای قمر قبیله
آورده سپاهی که ره نور ببندد
راست به فراز نی چه ناجور ببندد
عباس کجائی که جگر گوشه زهرا
بعد تو به معجر گره کور ببندد
ایمان کریمی
با تشکر از برادر خوبم ایمان کریمی بخاطر ارسال این شعر زیبا
برای قمر قبیله
آورده سپاهی که ره نور ببندد
راست به فراز نی چه ناجور ببندد
عباس کجائی که جگر گوشه زهرا
بعد تو به معجر گره کور ببندد
ایمان کریمی
با تشکر از برادر خوبم ایمان کریمی بخاطر ارسال این شعر زیبا
این نظر توسط از حرم تا قتلگاه در تاریخ 1391/07/15 و 10:27 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام آقا به روزم بفرمایید سر بزنید به ما ٰ دار وندار عالم این ،حسین دار وندار عالم است صبر دنیا و قرار عالم است هر که یک شد ،او هزار عالم است روشنی شام تار عالم است دشمنش پا بر دهانش میزد و پای خود بر روی جانش میزد و حال زینب خواهرش پیچیده شد همچو حال مادرش پیچیده شد نیزه ها بر حنجرش پیچیده شد غرق خون بال وپرش پیچیده شد شمر تا آمد به سوی قتلگاه زینب غمدیده بر لب گفت آه از قفا بی معرفت سر را برید مثل گرگی او بدن را می درید وای من چون لحظه غارت رسید آن حرامی پیرهن را می کشید گودی مقتل پر از خون خداست نذر زهرا و علی دیگر اداست جواد قدوسی خواهشا این روضه در حال و هوای عاشورایی خوانده شود و حقش کاملا ادا شود |