ابتا یا حسین (ع)
آسمان تیره تاریک و کدر بوددرآن دم/سحری داشت پر از غم/سحری مثل محرم/سحری تیره تر از هرشب تاریک/ وسیه تر زسیاهی/نه چراغی/نه شهابی و / نه ماهی!/درآن صحنه تاریک/ودرآن ظلمت یکدست!/ فقط سوسوی یک تکه ستاره/دل شب/چشم نواز همگان بود درعالم/
ودر این شب/شب تاریک تر ازشب/وز هردرد لبالب/به صفی میگذرنداز دل یک کوچه/کمی چند زاشراف/وزاعراف/خدایا چه خبر هست؟!/ که اینگونه شتابان!/نمایان!/به میان دوصف از فوج نگهبان/زگذر می گذرد/آه کجا؟/آه چرا؟/این دل شب/اول این صف/به کف دست کسی بودطلائی/طبقی /نقش و نگارین شده/زرین شده/هرچند که یک خلعت سرخ است/ به روی طبق اما/زدلش نورتلألوکند و/راه شود روشن و/اینان زگذرها گذرند/آه کجا؟ آه چرا این دل شب؟/کیست خدا؟/در کف این مرد مگر پیک سفیری ست؟/مگرمقصدشان شخص امیری ست؟/مگر موسم مهمانی پیری ست؟/همه غرق تکلم/پی دیداروملاقات/شتابان و پریشان و نمایان/به گذر میگذرند/آه چرا؟/هست در این راه/دراین لحظه بی گاه/که حیران شده/ بی خود شده/همه ی ارض و سماء را/
کمی صبرکن ای دل.../بشنو صوت ضعیفی/وببین گریه ی بی جوهری و/هق هقی از دور/جگرسوز/دراین لحظه ی جانسوز/زندچنگ به سینه/به گمانم که شبیه است/به آن گریه بانوی مدینه/کمی صبر.../کمی صبر.../ببین مقصد آن فوج/به ویرانه این شام خراب است/ببین گریه این بزم پرآب است/که غرق تب و تاب است/پراز شمع مذاب است/طبق آمدویرانه پراز نور شدو/تور شدو/وای ببین دخترکی را/که به زانو و به سختی/به سویش رود و/دست به زمین می کشد و/خیز جلو می بردو/ناله کنان/مویه کنان/سینه زنان/محشری انداخته درآن دل ویرانه/کشیدند از آن پرده و/ناگاه سری گشت هویدا/چه زیبا و دل آرا!؟/ سری سرخ!/سری زخمی و صد غم/
کجا بودی عزیزم؟که در این گوشه ی پرغم/به سراغم زسفر آمدی و/باز زدی سر به یتیمی / بنشین برسر این دامن خاکی/که بگیرم زسرت خاک و /بشویم زرخت خون و/اگر دست مرا یار شود/شانه زنم بر سر مویت/زنم بوسه گلویت/همه زخمم/ همه دردم/چه کنم با مژه هایت؟/چه کنم با ترک روی لبانت؟/شده ام فاتحه خوانت/بگشا چشم دهم باز نشانت/رخ مادر/رخ زهرا/سروپایی که شد از غصه کمانت/
راستی مادرت آمد به کنارم/به همان شب که من از تب/زتو و غافله جا ماندم و/افتادم از آن ناقه زمین/خسته ترین/با خس و با خار عجین/آمد وبوسید رخم/زد به سختی/به دستی که کبودیش عیان بود/ازآن زد نفسی شانه به گیسویم و/شدگرم دو چشمم/ ولی از خواب پریدم/ ودیدم که ندیدی که چه دیدم؟!/زجر بود و من تنها/دل صحرا/بی نفس و با تن مجروح بریدم.../ که بریدم.../ که بریدم.../
حال سنگین شده گوشم/شده کم سوی دو چشمم/بنگر باز به رویم/که بگویم/ به کجا رفته عمویم؟/دست را رنجه مکن/تا که زنی شانه به مویم/
نه غذایی و / نه آبی/ ولی هرچه بخواهی زده اند زخم زبان