loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 159 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (0)

وقتــی که نام ِ زینب آمـد بـر زبانم

آتـش  گرفتـم سوختم  تا  استـخوانـم

او چهـار سـاله بـود  و در   اوج لطافت

همـچون گُلـی سرشار از عشق و تراوت

در پیـش چشمـانش گذشت  تابوت مادر

رنـگش پرید و پر زِ اشک مبهـوت مـادر

بـی  مادری  ارکان جسمش  را به هم زد

وقـتی کـه بابـا رفت بر جانش شرر زد

بـی  مادری یا اینکه بابـا رفت  از دست

کافیست تا یک کوه از غم پشت بـشکست

در عُـمر خـود از بس مصیـبتها کشیده

اصلا به دوران رنـگ شادی  را  نـدیده

با چشم  خود  دیده  غریـبی  حـسن  را

با  زهر  کین کُشتندآن گُل  در  چمن  را

او دیده یک تشت  پُر  از خون و  جگر را

او  دیـده قلبی  پر  ز آه  و  پـر شرر را

بانـو تـرین بانوی  تـاریخ  مـصـیبت

مادر فقط با او نمـوده   ایـن   وصـیت

در روز  عـاشـورا در آن گـودال  لاله

یک  بوســه زن بـرآن گلوی  پاره پاره

راس به روی  نـی اگـر دید ی  در آنجا

رگهای پـاره پاره و خـو نی  در  آنـجا

مادر صبوری  کن صبوری  کن که در  غم

کوه  صبوری هم که  باشی  می شوی  خَم  

 شاعر: عليرضا شاهنوش ( كلب الحيدر)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 121
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 1,195
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 18,489
  • بازدید ماه : 25,816
  • بازدید سال : 400,616
  • بازدید کلی : 22,647,577