اين كوچه دوباره شور نم نم دارد
دلـــواپسي و غربت مبهم دارد
آذين شده و ميان عود و اسـپند
بازآمـــدن مســـافـــري كــم دارد !
***
ياد تو ميان سينه ها، جان دارد
اين قوم، به دستان تو ايمان دارد
در ساحل انتظار تو، مي مانيم
دريا همه عمر، شور باران دارد !
***
در دين و دعا، شبيه طوطي هستيم
مغرور به سجده و قنوتي هستيم
نه...منتظر تو نيستيم آقاجان
ما، عاشق مرد عنكبوتي هستيم !
***
بي تو، همه ي دقيقه ها تكراري است
زخمي كه نشسته در دل ما، كاري است
اين چشــم به راهي هميشه، آقا
نه چاره ما كه از سر ناچاري است !
شاعر: سيد اكبر سليماني