عید غدیر - 2

عید غدیر - 2

عید غدیر - 2

عید غدیر - 2

عید غدیر - 2
عید غدیر - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر امین وحی طبع من بیا به لاله زارها بگیر اوج و پر بزن به گرد شاخسارها بریز د

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

امین وحی طبع من بیا به لاله زارها

بگیر اوج و پر بزن به گرد شاخسارها

بریز دُر زهر طرف به طرف جویبارها

بیار شعر ناب خود به بزم گلعذارها

بخوان قصیده از علی به شیوۀ هزارها

که جان به هر نفس کنم فدات بارها

بیا به محفل ولا درُی فشان سری بزن

ز دست ختم انبیا شراب کوثری بزن

ز دیده گوهری فشان به سینه آذری بزن

دمی بیا غمی ببر دلی ستان پری بزن

به وصف مرتضی علی نوای دیگری بزن

بشو ز جان غبارها ببر ز دل قرارها

نزول رحمت خدا به دامن کویر شد

علی علی علی بگو که موسم غدیر شد

امام کشور ازل الی الابد امیر شد

به کبریا سفیر شد به مصطفی وزیر شد

محّب او شد عزیز شد عدوی او حقیر شد

به قلب این نشاط ها به چشم اوست خارها

مبارک است بر همه نزول رحمت خدا

کمال یافت دین حق به نام حجّت خدا

ولایت علی بود تمام نعمت خدا

اطاعت علی بود قرین طاعت خدا

محبّت علی بود همان محبّت خدا

خزان باغ دل شود به مهر او بهارها

مراسم غدیر را خدا گرفته در زمین

به اشرف پیمبران خطاب می کند چنین

که ای رسول کبریا علی است بر تو جانشین

علی است پیر انبیا علی است میر مؤمنین

علی بود مدار حق علی بود قرار دین

علی است شهریار کُلّ به کلّ شهریارها

مقام کلّ انبیا مقام نیست بی علی

قیام خیل قائمین قیام نیست بی علی

در آسمان و در زمین نظام نیست بی علی

بنای محکم تو را قوام نیست بی علی

رسالت تو نزد ما تمام نیست بی علی

کمال دین علی بود به عمر روزگارها

چو بر نبی خطاب شد کلام حیّ ذوالمنن

ستاد بین مسلمین چنانکه مه در انجمن

گرفت جان خویش را به روی دست خویشتن

به خطبه ای بلیغ تر ز حدّ معجز سخن

چنان به وصف مرتضی فشاند گوهر از دهن

که هوش برد از سر طوایف و تبارها

الا همه موالیان چه انتها چه ابتدا

شوید گوش سر بسر رسول می دهد ندا

که بر تمام خلق ها رسیده حکم از خدا

هر آنکه را منم نبی علی بر اوست مقتدا

علی است رهبر همه علی است مشعل هُدا

علی است آنکه حق از او گرفته اقتدارها

علی است آنکه کعبه شد مزّین از ولادتش

علی است آنکه هر نبی بود به او ارادتش

علی است آنکه هر وصی بود از او سعادتش

علی است آنکه یافت جان عبادت از عبادتش

علی است آنکه بر همه عیان بود سیادتش

علی است میر و فاتح تمام کارزارها

به ذات حّی لم یزل سفیر نیست جز علی

به من که خود پیمبرم وزیر نیست جز علی

به مؤمنات و مؤمنین امیر نیست جز علی

صراط مستقیم را مسیر نیست جز علی

به سرّ هو به راز حق خیبر نیست جز علی

علی است واقف از ازل ز رمز و راز کارها

علی است آنکه بدر شد به حمله ای مسخّرش

علی است آنکه در اُحد ستود حّی داورش

علی است آنکه عمرو شد جدا به تیغ او سرش

علی که فخر می کند خدا به فتح خیبرش

خوشا کسی که این بود امام و رهبرش

که اوست در صف جزا قسیم نور و نارها

سلام بر تو یا علی که جانِ جانِ عالمی

تو عبد ذات خالقی تو خالقی مجّسمی

تو خطاب مبرمی تو هم کتاب محکمی

تو عین ولام و یاء نه، تو کلّ اسم اعظمی

تو صاحب اختیار حق به حقّ حق مسلّمی

بود به دستت از خدا تمام اختیارها

تو از تمام انبیا به غیر مصطفی سری

تو بحر فضل را دُری تو شهر علم را دری

تو از رسل فراتری تو با نبی برادری

تو جانشین احمدی تو بر صحابه سروری

تو مقتدا، تو رهنما، تو مرتضی، تو حیدری

خدای را رسول را به توست افتخارها

علوم دهر، حرفی از روایت تو یا علی

نجوم چرخ جلوه ای ز آیت تو یا علی

وجود، ظرف کوچک عنایت تو یا علی

کتاب پنج انبیا حکایت تو یا علی

بس است کلّ خلق را ولایت تو یا علی

که می کند جحیم را چو قلب لاله زارها

منم که با ثنای تو چکامه آفریده ام

هر آنچه گفتم از ازل خود از شما شنیده ام

به مهر تو کشیده ام اگر نفس کشیده ام

هماره بوده مدح تو مرام و مشی و ایده ام

اگر بود به هر نفس هزارها قصیده ام

فضایل تو را یکی نگفتم از هزارها

منم مدیحه خوان تو بیان محکمم بده

ز یک شرارۀ غمت نشاط عالمم بده

کلیم کن زبان گشا مسیح کن دمم بده

به سینه آتشم فشان به دیده زمزمم بده

چو «میثم» تو گشته ام زبان میثمم بده

خوشم که این زبان مرا کشد به اوج دارها

 

غلامرضا سازگار

 


تعداد بازديد : 91
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 10:42
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر خلق عالم را ندای یا امیرالمومنین است ایـن صدای دلربای رحمه للعالمین است

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

خلق عالم را ندای یا امیرالمومنین است

ایـن صدای دلربای رحمه للعالمین است

اهل عالم اهل عالم عید ما عید غدیر است

هر كسی دارد امیری بهر ما حیدر امیر است

مـا طرفـدار ولایت حـامی قـرآن و دینیـم

هر چه پیش آید خوش آید با امیرالمومنینیم

اهل عالم اهل عالم در غدیر خم بیایید

تـا بـه فرمان محمد با علی بیعت نمایید

این علی حبل المتین است این علی حق الیقین است

این علی هم جان قرآن این علی هم روح دین است

ذكر و تسبیح و عبادت بی علی معنا ندارد

عشق و ایثار و شهادت بی علی معنا ندارد

یـا علی مولا علی جان ای تمام بـود و هستم

هر كه بودم هر كه هستم من فقط دل بر تو بستم

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 325
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 10:40
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر پیام نور به لب های پیک وحی خداست بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست با شرا�

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

پیام نور به لب های پیک وحی خداست

بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست

با شراب طهور از خم غدیر بزن

خدا گواه ست که ساقی این شراب خداست

خم از غدیر خم و می ، می ولای علیست

و گرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست

غدیر ، عید خدا،عید احمد، عید علی

غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست

غدیر صبح سپید همه سپیدی ها

غدیر ، نور خدا، دشمن سیاهی هاست

غدیر سید اعیاد و اشرف ایام

غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است

غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر

غدیر آینه دار علی ولی الله است

غدیر عید همه عمر با علی بودن

غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست

غدیر بر همه حق باوران تجلی حق

غدیر ببر همه گم گشتگان چراغ هداست

غدیر کعبه مقصود شیعه در عالم

غدیر جنت موعود خلق در دنیاست

غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر

غدیر میوه توحید اولیا همه جا است

غدیر آیینه لا اله الا هو

غدیر ایت سبحان ربی الاعلی است

غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر

غدیر نقش ولای علی به سینه ماست

غدیر بر کعبه اهلل سما و اهل زمین

غدیر قبله خلق زمین و خلق سماست

غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض

غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست

غدیر روشنی چشم پیروان علی

غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست

غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش

غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست

غدیر صفحه تاریخ وال من والاه

غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست

هنوز از دل تفتیده غدیر بلند

صدای مدح علی بانوای روح فزاست

هنوز گوهر وصف علی بود در گوش

هنوز لعل لب مصطفی مدیحه سراست

هنوز لاله اکملت دینک روید

هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست

هنوز خواجه لولاک را نداست بلند

که هر که را پیمبر منم علی مولاست

چنانکه من همگان را به نفس اولایم

علی وصی من از نفس او به او اولاست

علی علیم و علی عالم و علی اعلم

علی ولی و  علی والی و علی اولاست

علی حقیقت روح و تمام عالم جسم

علی سفینه نوح و همه جهان دریاست

علی مدرس جبریل در شناخت حق

علی معلم آدم به علم الا سماست

علی تمامی دین ، بغض او تمامی کفر

علی ولی خدا ، خصم او عدوی خداست

علی بود پدر امت و بردار من

علی سغیر خدا و علی امیر خداست

علیست حج و علی کعبه و علی زمزم

علی سفا و علی مروه و علی مسعاست

علی صراط و علی محشر و علی میزان

علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست

علی چو شخص پیمبر هماره بی مانند

علی چو ذات اللهی همیشه بی همتاست

علی شهید و علی شاهد و علی مشهود

علی پناه و علی ملجا و علی منجاست

علی اذان و اقامه ، علی رکوع و سجود

علی قیام و قعود علی سلام و دعاست

علی حقیقت توحید بر زبان کلیم

علی تجلی طور و علی ید بیضاست

علی وصی و دم و لحم و نفس پیمبر

علی ابوالحسنین است و شوهر زهرا

علی است حق و حقیقت بدور او گرد

علی است عدل و عدالت به خط او پویاست

علی محمد و فرقان و نور و کوثر ،قدر

علی مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست

علی به قول محمد در مدینه علم

ز در درآی که راه خطا همیشه خطاست

حدیث منزله را از نبی بگیر و بخلق

بگو مخالف هارون مخالف موسی است

بود وصی نبی آنکسی که نفس نبی است

گرفتم (اینکه حدیث)غدیر یک رویاست

کننده در خبیر بود وصی رسول

نه انکه کرد فرار از جهاد ، عقل کجاست

کسی که گفت سلونی ، سزد امامت را

نه آن کسی که بلولا ، به جهل خود گویاست

کسی که جی نبی خفت جانشین نبی است

نه آنکه راحتی جان خویش را می ساخت

چگونه قاتل زهرا امام خلق شود

مدینه مرد شرف نیست یا علی تناست

چگونه مهر بورزند به آن ستم گستر

که دود آتش او دور خانه زهراست

چگونه غیر علی را امام خود داند

که او سراپا آیینه رسول خداست

حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد

به آب زر بنویسم اگر رواست رواست

خدا گواه است پی دشمن علی نروم

حلال زاده رهش از حرام زاده جداست

کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی

برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست

گواه من به خلافت همان وجود علی است

که آفتاب بتایید آفتاب گواه است

بود امامت او در کتاب حق معلوم

چنان که صورت خورشیددر فضا پیداست

به دیدگان خدا بین مرتضی سوگند

کسی که غیر علی دید دیده اش اعماست

عبادت ثقلینت اگر بود فردا

تو را بدون ولایت به ویل و اویلاست

به آن نبی که علی را وصی خود فرمود

به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست

صواب نیست صوابی که بی ولای علی است

نماز نیست نمازی که بی علی برپاست

شکسته باد دهانی که بی علی باز است

بریده باد زبانی که بی علی گویاست

تمرد است بدون علی اگر طاعت

تاسف است سوای علی ، اگر تقواست

به آیه آیه قران به حق پیغمبر

که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست

خدا گواست که هر کس رهش جدا زعلی است

بسان لشکر فرعون راهی دریاست

اگر تمام خلایق جدا شوند از او

خدا گواست که راه تمام خلق خطاست

به جای حور به بوزینه دست داده و بس

کسی که غیر علی را امام ورهبر خواست

به صد هزار زبان روح مصطفی گوید

که ای تمام امت علی امام شماست

من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند

که هر که گشت جدا از علی جدا زخداست

کسیکه فاطمه از ظلم او غضبناک است

امامتش غم واندوه و رنج و بلاست

مگرنگفت نبی خشم دخترم زهرا

شرار خشم خداوندگار بی همتاست

مگر نگفت نبی با هم اند ، حق و علی

اگر علی نبود در میانه حق تنهاست

تمام قرآن در حمد و حمد بسم الله

تمام بسمله در با علی چو نقطه باست

خدا  گواست که امروز هر که پیرو اوست

مصون زنار جحیم و عذاب حق فرداست

علی کسی است که یک  ذره از ولایت او

نجات بخش تمامی خلق روز جزاست

علی کسی است که یک خردل از محبت او

نکوتر است ز دنیا و آنچه در دنیاست

اگر زخاک درش کسب آبرو نکند

یقین کنید که در حشر آبرو رواست

چنانکه غیر خدا را خدای نتوان گفت

اگر بغیر علی کس خلیفه گفت خطاست

بگو که بند ز بندم جدا کنند به تیغ

ز بند بندم آید ندا علی مولاست

ا گر به تیغ کشندم و یا به دار کشند

زبان نه بلکه وجودم به حمد او گویاست

به حق کسی نیرد راه جز ز راه علی

به هوش با ش که راه علی بود ره راست

لوا یحمد بدست علی بود فردا

تمام محشر در ظل این بلند لواست

پیمبران همه در تحت دین لوا آیند

که این لوای مقدس همان لوای خداست

الا کسی که تو را از علی جدا کردند

پناگاه تو در آفتاب حشر کجاست

مرا بروز قیامت خبلد کاری نیست

بهشت من همه در صورت علی پیداست

جهنم است بهشتی که بی علی باشد

جحیم با رخ نورانی علی ، زیباست

کجا امام توان یافتن چو شخص علی

که هم کلام خداوند و هم نشین گداست

اگر به چشم شما آفتاب نور دهد

وگر که سایه این نه سپهر بر سر ماست

اگر نسیم سحر می ورزد به لاله و گل

اگر به ظلمت شب ماه را فروغ و ضیاست

اگر تمات سماوات از ستاره پرند

و گر چو مائده  لبریز دامن صحراست

اگر فرشته و حور است و آدمی و پری

اگر زمین و سما و بهشت و عرش علاست

اگر سیاه و سفید است و اصغر و احمد

اگر که روز و شبی یا که صبح و مساست

خدا  گواست که از یمن دوست علی است

علیست  باعث خلقت ، علی خدای گواست

عل یولی خدا بود پیش از انکه خدای

به حرف کن ، همه کائنات را آرست

خدا برای علخل کرد عالم را

چنانکه خلقت او بری خود می خواست

تمام عالم ایجاد بی وجود علی

بان کشتی بی ناخدای در ، دریاست

مرا بس است تولای چهارده معصوم

که این ولایت فوق تمام نعمتهاست

مگر نکفت پیمبر کتاب و عترت من ؟

امنتی است که پیوسته در میان شماست ؟

مگر نگفت که این دو ، زهم جدا نشوند

اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست

مگر نگفت که این دو ، چو این دو انگشت اند

کز اتحاد یکی گرچه در شماره دو تاست

عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین

که مهر طاعت هر بنده مهر ال عباست

درود باد به ارواح چهارده معصوم

که در طریقت آنان نجات هر دو سراست

بتول و چار محمد  حسین و چار علی

دو نامش حسن و آندو جعفر و موساست

بجز محبت آنان نجات نیست که نیست

زنید چنگ به دامانشان ، نجات اینجاست

هنوز محفل ذکر علی است خاک غدیر

ولی چه سود به گوش کسی است که ناشنواست

بگو که خصم شود منکر علی چه باک

که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست

گرفتم انکه حدیث غدیر و قول رسول

مراد دوستی آن امام ارض و سماست

چرا بگردنش افکند ریسمان امت

چه شد که دود ز کاشانه علی برخواست ؟

سوال من ز تمامی مسلمین این است

بدوست اینهمه آزار نه ،به خصم رواست ؟

چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش

خلافتی که دوامش به کشتن زهراست

برای غضب خلافت زدند فاطمه را

شرف کجاست مروت کجاست رحم کجاست

شکستن در و ، بی حرمتی به خانه وحی

مودتی است که درباره ذوالقربی است ؟

اگر قصیده "میثم " بود صدوده بیت

که در عدد صد  و ده نام آن ولی خداست

فضائلی است علی را که گفتن هر یک

نیازمند هزاران قصیده غراست

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 117
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 10:39
نویسنده:
نظرات(0)
آخر مرابه خاک وبه خون می کشانیم تا اوج قله های جنون می رسانیم در راه تو فنا بشوم جاودانیم باشم غبار ک

آخر مرابه خاک وبه خون می کشانیم
تا اوج قله های جنون می رسانیم
در راه تو فنا بشوم جاودانیم
باشم غبار کوی غمت آسمانیم

ناقابلم، اگرچه پر از خالیم ولی
سر میدهم به پای سرت مرتضی علی

امشب مرا به خاک درت انتخاب کن
با یک نگاه غوره کالم شراب کن
ای بت شکن میان دلم انقلاب کن
این کاخهای پر ز”منم” را خراب کن

یا مرتضی علی به دلم کن عنایتی
شکر خدا که نوکرتان شد ولایتی

گاهی بروی منبر عرشی در آسمان
گاهی میان خانه ی ایتام میهمان
هر چند نامتان شده کابوس دشمنان
لبریز مهر و عاطفه ای شاه مهربان

ای منتهای غیرت و ای منحصر بفرد
الحق که روز آمدنت گشته روز مرد

تو آمدی و یوسف کنعان شده حراج
شیرین بیان من نمکت گشته خوش مزاج
بر راه انبیا شده ای هر زمان سراج
لیلی است مانده از رخ زیبات هاج و واج

لبخند تا زدی به خداوند در ازل
شیرین شد از تبسم تو مزه ی عسل

تفریح بوده جنگ عربها برای تو
کعبه درید سینه خود را به پای تو
دل می برد ز حضرت سبحان صدای تو
دنیا نشد “به حضرت عباس” جای تو

با خلق تو خدا در نایاب هدیه کرد
((حتی زمین به دست یدالله تکیه کرد))

ای آنکه برده ای دل عشاق از الست
بودم به دین خویش تو کردیم می پرست
پلکی زدی و مهر شما بر دلم نشست
دارالجنون بزن متقاضی زیاد هست

من می نخورده مست توگشتم به هر اذان
وقتی رسید نام شما بر سر زبان

نازم یگانه دلبر دلدل سوار را
نازم وقار حیدر عالی تبار را
عمربن عبدود کش پرافتخار را
بی درد میکشد دم تیغت شکار را

تو همنشین حق شده از روز اولی
خلقت نمود رب و صدا زد عجب یلی!

من آس وپاس هستم وتومثل رب صمد
هیهات سایلت به کسی جزتو رو زند
چشمم به دست توست فقیرانه تا ابد
هر قدر هم کرم بکنی “یا علی مدد”

ممنون که لطف کرده ای و سرورم شدی
((مُهری به پاکدامنی مادرم شدی))

علی اکبر نازک کار


تعداد بازديد : 239
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 10:38
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر ای مبارک آیه ی اکمال دین عیدت مبارک ای غدیر ای عید کلّ مسلمین عیدت مبارک �

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

ای مبارک آیه ی اکمال دین عیدت مبارک

ای غدیر ای عید کلّ مسلمین عیدت مبارک

ای امین وحی، جبریل امین، عیدت مبارک

آسمان چشم دلت روشن زمین، عیدت مبارک

شیعه ی مولا امیرالمؤمنین، عیدت مبارک

یا علی ای مصطفی را جانشین عیدت مبارک

عید اهل آسمان جشن زمینی هاست امشب

ذکر کلّ آفرینش یا علی مولاست امشب

عید قرآن، عید عترت، عید دین، عید هدایت

عید امّت، عید شیعه، عید جود، عید عنایت

عید «اتممتُ علیکم نعمتی» عید ولایت

عید عفو و عید رحمت عید لطف بی نهایت

عید از مولا امیرالمؤمنین کردن حمایت

روی برگ هر گیاهی نقش بسته این روایت

کای تمام خلق! نازل آیه ی اکمال دین شد

شیر حق، نفس نبی، حیدر امیرالمؤمنین شد

کیست تا بی پرده وجه خالق داور ببیند

در غدیر خم گل لبخند پیغمبر ببیند

از جهاز اشترانش زیر پا منبر ببیند

بر فراز دست ختم الانبیا حیدر ببیند

شافع محشر ببیند ساقی کوثر ببیند

هادی و رهبر ببیند سیّد و سرور ببیند

ای تمام مؤمنات و مؤمنین مولا مبارک

این ولایت بر امیرالمؤمنین بادا مبارک

یا محمّد حکم، حکم خالق یکتاست بلّغ

یا محمّد جای ابلاغت در این صحراست بلّغ

یا محمّد آفرینش بی علی تنهاست بلّغ

یا محمّد این علی نوح و جهان دریاست بلّغ

یا محمّد این علی بر مؤمنین مولاست بلّغ

یا محمّد بعد تو حامیّ او زهراست بلّغ

یا محمّد بی علی دین مرده قرآن جان ندارد

هر که با او عهد خود را بشکند ایمان ندارد

دینِ بی مهر علی دین نیست کفر است و ضلالت

بی علی ممکن نگردد بر تو ابلاغ رسالت

بر تولاّی علی کن کُلّ امّت را دلالت

کوه طاعت بی ولای او بود کوه خجالت

نیست جز در شأن او این عزّت و قدر و جلالت

در قضاوت، در فتوّت، در مروّت، در عدالت

اوست عارف، اوست واقف، اوست کامل، اوست عادل

اوست اوّل، اوست آخر، اوست واصل، اوست فاصل

یا امیرالمؤمنین اینک به عالم رهبری کن

بر سران کلّ خلقت سر برآر و سروری کن

تو ولّی داور استی داوری کن داوری کن

آفتاب ملک جان ها! با فروغت دلبری کن

از غدیر خم بتاب و تا ابد روشنگری کن

آفتاب و ماه نَه هفت آسمان را مشتری کن

ای غدیر خم کنار مصطفی غار حرایت

ای محمّد مدح خوانت ای خدا مدحت سرایت

ای ولیّ الله، عین الله، وجه الله اعظم

ای در انگشتت زمام اختیار کلِّ عالم

ای رسالت از تو باقی ای ولایت از تو محکم

ای که از خاک سر کوی تو آدم گشته آدم

ای شده در آسمان مهمان تو عیسی ابن مریم

هر مؤخرّ را مؤخرّ هر مقدّم را مقدّم

چهره بگشا تا ببینندت که وجه کبریایی

سجده کن بهر خدایت تا نگویندت خدایی

یا علی تنها تو را باید تو را باید زعامّت

تو امامت کن امامت کن امامت کن امامت

لقمه ای از سفره ی احسانِ تو کوه کرامّت

گوشه ای از صحنه میدان تو، کلِّ قیامت

طاعت کونین بی مهرت ندامّت در ندامّت

انبیا با گفتن قد قامّتت بستند قامت

گفته در قرآن خدا مدح و ثنایت را علی جان

منبر ختم رسل بوسیده پایت را علی جان

تو جمال بی مثال حیّ سبحانی علی جان

دست حقّ، بازوی احمد، قلب قرآنی علی جان

در بهشت تن رسول الله را جانی علی جان

تو تمام دین حق، تو کلِّ ایمانی علی جان

هل اتی و کوثر و نوریّ و فرقانی علی جان

هر چه گویم در ثنایت بهتر از آنی علی جان

جان حق، جانان حق، آیین حق، ایمان حقیّ

مؤمنین را حق بود میزان و تو میزان حقیّ

میوه ی مدح تو در بستان سبز وحی روید

مصطفی باید وضو گیرد لب از کوثر بشوید

لب گشاید، دل رباید، دِر فشاند، گل ببوید

تا که اوصاف تو را بر دخترش زهرا بگوید

نازم آن چشمی که هر جا باز شد روی تو جوید

خصمت از بخل و حسادت گو بنالد گو بموید

هر که در دل دوستیّ ساقی کوثر ندارد

ذّلتش این بس که در روز جزا حیدر ندارد

بارها باید که دیوار حرم همچون در آید

قرن ها باید که چون بنت اسدها مادر آید

چشمه چشمه اشگ شوق از چشمه ی زمزم برآید

بانگ خیر مقدم کعبه به عرش داور آید

بهر استقبال، اوّل در جهان پیغمبر آید

تا به عالم یک امیرالمؤمنین دیگر آید

اوست پیر آفرینش اوست میر آفرینش

اوست شمشیر الهی اوست شیر آفرینش

کیستم من یک مسلمانم مسلمان غدیرم

غرق در بحر عنایات خداوند قدیرم

پیشتر از بودنم عشق علی کرده اسیرم

مهر مولا دستیارم لطف مولا دستگیرم

جز امیرالمؤمنین نبود در این عالم امیرم

خاک پای اهلبیتم کس مپندارد حقیرم

«میثم» این خاندان استم چه بیم از دارِ دارم

با امیرالمؤمنین فردای محشر کار دارم

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 155
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 10:36
نویسنده:
نظرات(0)
حقیر: المنه للّه که علی بنده نواز است حافظ: زان رو که مرا بر در او روی نیاز است حقیر: هر شب بزنم باده ز

عید غدیر خم

 

حقیر:
المنه للّه که علی بنده نواز است
حافظ:
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
حقیر:
هر شب بزنم باده ز میخانه ی کوثر
حافظ:
و ان می که در ان جاست حقیقت نه مجاز است

حقیر:
از حیدرِ کرار رسد روزیِ عالم «۱»
حافظ:
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
حقیر:
اسرارِ علی را به عدو زان که نگوییم
حافظ:
با دوست بگوییم که او محرم راز است
حقیر:
اخر چه بگویم ز علی آن شهِ لولاک
حافظ:
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است
حقیر:
من چشم ببندم ز جهان یا اسداللّه
حافظ:
تا دیده ی من بر رخِ زیبای تو باز است
حقیر:
آن کس که ببیند دمی ایوانِ طلایت
حافظ:
از قبله ی ابروی تو در عینِ نماز است
حقیر:
من دردِ دلِ آن شــهِ دل خسته ندانم
حافظ:
ازشمع بپرسید که در سوز و گداز است


۱:( و بیمنه رزق الوری » شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای عدیله)

سیروس بداغی


تعداد بازديد : 145
سه شنبه 07 مهر 1394 ساعت: 10:37
نویسنده:
نظرات(0)
بحر طویل برای عید غدیر تقدیم ب عاشقان آل الله و شیفتگان حضرت مولا امیرالمومنین علی ع

بحر طویل برای عید غدیر تقدیم ب عاشقان آل الله و شیفتگان حضرت مولا امیرالمومنین علی ع

منظور ز نظم همه منظومه و افلاک و سماوات و تمام کره ی خاک و یَم و کوه و بیابان و جهان و مه و مهر و گل و دریاو بنی آدم و خیل ملک و سعی و صفا و جبل الرحمه و عرش و عرب و هم عجم و هستی و مستی و رواق و کم و بیش و حجرالاسود و هم زمزم و طور و شرف و عزت و آزادگی و بندگی و هرچه که میدانی و میدانم و جوی و جَرَيان و قلم و قله و کوه و خوده روح و رُسل و آدم و نوح و خوده زهرای بتول و همه ی آنچه که گفتیم و نگفتیم و فقط عشق علی بود و علی بود و علی بود ۰ زمین بود و زمان بود و عیان بود که مقصود دل احمد مختار علی بن ابی طالب همان شاه نجف بود ۰ غدیر خم و ختم رسل و خاطره ی دست یداللهی حیدر بروی دست نبی بود عجب روزو شبی بود عجب تاب و تبی بود رسول مدنی گفت منم خاتم خیل رُسل و سرور و اقای شما دلبر و مولای شما سید عظمای شما آیت کبرای شما ماه دلارای شما والی والای شما وَ علی هست کنار من و من ازعلی و حیدر کرار زمن ماهمه ازنور خداوند رحیمیم و کریمیم وَ هرکس که مرا سید و اقای خودش دید بداند که علی بعد من اقای جهان است وَ چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است بدانید علی آنکه در قلعه ی خیبر بکند با سر انگشت کرامت به شجاعت به صلابت به درایت وَ علی بعد رسول مدنی شمس هدایت بُود و راه شفاعت به جز از کوی علی نیست بدانید فقط حیدر کرار امیر است و وزیر است که امروز همان روز غدیر است که کامل شده از لطف علی دین مُدَوَّن شده ی خالق خلاق نبی ۰ عالمیان آدمیان شاد که در روز جزا حاکم احوال بشر صاحب شمشیر دودم گشته چه زیبا قَدَری خورده رقم دست علی دست نبی بود تبسم ب لبه مجمع افلاک وصیِ نبوی شد پدر خاک ملایک به حضورش همگی سینه شده چاک چه شوری و غروری و چه نوری شده در سینه تبدار وَ امروز همه شاهد و مشهود که دستان علی رفت به بالا و دل جن و بشر گشت تصلا که صلات علوی عین قیام نبوی بوده و اسلام فقط بر در بیت علی عالی اعلاست پذیرفته شود حج و زکات و همه ی اصل و فروع همه ی دین خدا نیست به جز نوکری کوی امیر دوسرا دلبر و دلدار خدا فاتح بدر و احد و خیبر و مافوق تَصور بُود این شاه معلی ۰ همه راضی ازین حکم و همه محو رخ حضرت مولا غدیری شده بودند و همه مست ازین باده ی مینای الهی و ولی حیف که چیزی نگذشت و همه تکذیب کنان خانه نشینیِ علی بود و هجومی که شد آغاز در خانه ی او هجمه ای از آتش اغیار وَ محبوبه دل ختم رسل سوخت میان درو دیوار وَ شد شعله شرر بار زمین خورده گل بیت رسالت به دل زار شده سینه ی او غرق به خون ظلم چه بسیار شده خون به دل حیدر کرار وَ خونی شده مسمار لگد مال شده انسیه ی حضرت دادار خدایا چه کند حیدر کرار ۰۰۰۰


تعداد بازديد : 765
پنجشنبه 02 مهر 1394 ساعت: 15:43
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
در کعبه تا که چهره ی تو آفتاب کرد مهرت به قلب هر دو جهان انقلاب کرد از بس که فهم شأن نزولت ثقیل بود ج
در کعبه تا که چهره ی تو آفتاب کرد 
مهرت به قلب هر دو جهان انقلاب کرد 
از بس که فهم شأن نزولت ثقیل بود 
جامه درید کعبه و عقلش جواب کرد 
تو کیستی که قدر تو مجهول مانده است 
از چه نبی ز گفتن آن اجتناب کرد؟
نیت اشاره ای است به نقش تو درالست 
خالق تو را کنیه اگر بوتراب کرد
قرآن گزیده ای است ز اوصاف تو علی 
آیه به آیه وصف توراحق کتاب کرد 
حاضر نبود غیر تو درصفحه وجود 
هر بار که زمانه حضور و غیاب کرد 
احمد اگر نبوت خود آشکار ساخت 
بر جوشن بدون قفایت حساب کرد 
هرجا اثر نکرد زبان خوش رسول 
شمشیر تو مخالف دین را مجاب کرد 
میدان نرفته ای مگر اینکه به کار زار 
جبریل در رکاب تو پادر رکاب کرد 
افتاد از نفس ملک الموت روز رزم 
تا در تو جلوه خشم سریع العِقاب كرد
با پنجه خدا تو در از قلعه کنده ای 
یا که خدا به بازوی تو فتح باب کرد؟
فرقی ندیده است میان تو با خدا  
جرمش چه بوده آن که خدایت خطاب کرد
 از قطره های آب وضوی تو تاک رُست 
مسح تو ذات آب وضو را شراب کرد
تا قطره ای عرق ز جبینت چکید، خاک 
 با عطر آن ملامت مشک و گلاب کرد
در هر سپیده مردم بیدار چشم تو 
ماه و ستاره را همه سرگرم خواب کرد 
ذکر تو شد عبادت و سیر رخت ثواب 
قربان آنکه بیش از عبادت ثواب کرد
غربت ولی دمی ز دلت دست بر نداشت 
تا لحظه ای که روی تو را خون خضاب کرد
جهل عرب نشست به کرسی و روزگار
دست گره گشای تو را در طناب کرد
ای وای از دمی که برای حبیبه ات 
بین گذر عبای تو کار حجاب کرد 
*******
محمد علی کردی

 


تعداد بازديد : 229
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 ساعت: 10:00
نویسنده:
نظرات(0)
غزلی آب دار بنویسم از صفای بهار بنویسم نذر چشمان حضرت ساقی از می و میگسار بنویسم مثل خورشید ماه را �
عید غدیر
 
غزلی آب دار بنویسم 
 از صفای بهار بنویسم
نذر چشمان حضرت ساقی
از می و میگسار بنویسم
مثل خورشید ماه را باید
 خارج از هر مدار بنویسم
قصد کردم به دور خانه ی تو
حاجیان را خمار بنویسم
مثل میثم  "علی مع الحق" را
همه شب پای دار بنویسم 
عوض «زلف یار» هم باید
دم به دم ذوالفقار بنویسم
باید اصلا اوائل قرآن
بیتی از شهریار بنویسم
این "علی ای همای رحمت" را
با دلی بی قرار بنویسم 
یاعلی را اگر به مکه روم 
وسط آن شیار بنویسم
مثل علامه ی امینی تو
 مصحفی ماندگار بنویسم 
دم علّامه مجلسی هم گرم
روز و شب از بحار بنویسم
همه علامه های دین مست اند 
مست نهج البلاغه ات هستند 
 حضرت حق چه دلپذیر نوشت
تا که ما را به تو اسیر نوشت 
نوکران تو را همه آقا 
دشمنت را ولی حقیر نوشت 
ما که هیچ از نخست فاطمه را
در کنار تو هم مسیر نوشت 
بر سه جلدم به عشق تو پدرم
قبل اسمم أناالفقیر نوشت
مادرم روی سینه ام هرشب 
صد و ده بار یا امیر نوشت
به امید شفاعتت مولا!
شافعی نیز از غدیر نوشت
شرح حال تو را حماسه سرا 
شیر سر تا به پا دلیر نوشت
به فنا رفت عمر شاعری اش
از شما هرکسی که دیر نوشت
کمکم کن که از تو بنویسم
به همانگونه که "صغیر" نوشت
فارغ از شور و شادی وشعفم 
تا خمار زیارت نجفم
یاد "الهاکم التکاثر"کن 
نهی از نخوت و تکبر کن 
ولی آقا تو با حسین و حسن 
به زمین و زمان تفاخر کن
"انا اول …"فقط بخوان کافی ست
همه را غرق در تحیر کن
التماس مرا جواب بده
دامنم را فقط خودت پر کن
از سر سفره ات اگر رفتم
نان من را همیشه آجر کن
پیش پای تو دست و پا بزنم 
زیر ایوان طلا، تصور کن
مثل اشعار نیر و دعبل 
غزل سنگی مرا در کن 
چای سنگین...نجف...مسیر حرم
مست مستم، دوباره زد به سرم

 

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 61
جمعه 21 فروردین 1394 ساعت: 11:26
نویسنده:
نظرات(0)
در دل شب چه ربنایی داشت دست های گره گشایی داشت هر کسی مثل او نشد به خدا کهنه پیراهن و عبایی داشت از سر صبح تا به شب سائل منزل او برو بیایی داش

در دل شب چه ربنایی داشت

دست های گره گشایی داشت

هر کسی مثل او نشد به خدا

کهنه پیراهن و عبایی داشت

از سر صبح تا به شب سائل

منزل او برو بیایی داشت

در غیاب نبی دلش خوش بود

فاطمه تا که مرتضایی داشت

در کمالات او همین بس

زینبی داشت مجتبایی داشت

پینه هایی به روی دستش بود

بسکه دور و برش گدایی داشت

سالها سفره دار کوفه مگر

غیر نان و نمک غذایی داشت؟

تازه معلوم شد شب معراج

در کنار خدا چه جایی داشت

هر کجا که نشسته ام گفتم

نجف تو عجب صفایی داشت

آرزوی مرا نبر در گور...

پدرم میل کربلایی داشت

 

شاعر : حامد جولازاده


تعداد بازديد : 197
دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 10:01
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر سنگ است دلم عشق علی سنگ نوشته می‌سوزم از این عشق چو اسفند برشته با جوهر اشك و قلم بال فرشته بر لوح دل خسته ام این ج�

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

سنگ است دلم عشق علی سنگ نوشته

می‌سوزم از این عشق چو اسفند برشته

با جوهر اشك و قلم بال فرشته

بر لوح دل خسته ام این جمله نوشته:

جز مهر علی در دل من خانه ندارد

"كس جای در این خانه ی ویرانه ندارد"

ما از می مرد افكن این میكده مستیم

شادیم كه پیمانه و پیمان نشكستم

تا عشق علی هست در این میكده هستیم

پس خورده نگیرید كه ما باده پرستیم

هشدار كه نوشیدن این باده مجاز است

"المنت لله که در میکده باز است"

فهمیدم از این راز كه در كعبه شكاف است

هرجا كه بود نام یدالله مطاف است

این گفته نه بیهوده و این دم نه گزاف است

در روز جزا شیعه‌ات از نار معاف است

چون غیر علی در دو جهان هیچ ندیدند

"مردان خدا پرده ی پندار دریدند"

تا نام تو پیچید در آن شبه جزیره

شد پاك از این خاك گناهان كبیره

زد چنگ به دامان تو هر ایل و عشیره

شد ثابت و سیار در اوصاف تو خیره

جز ساقی كوثر ز كسی جام نگیریم

"ما زنده به آنیم كه آرام نگیریم"

زان باده كه در روز غدیریه به خم بود

پیدای تو شد هر كه در آن حادثه گم بود

فریاد ملائك بابی انت و ام بود

زان راز كه در آیه اكملت لكم بود

بیتی است امامت در این خانه تویی تو

امروز امیر در میخانه تویی تو

آن بازوی خیبر شكنش رفت چو بالا

با دست شریف پدر ام ابیها

دادند دو دریا چو به هم دست تولا

شد ولوله و غلغله در عرش معلا

گفتند ملائك همگی عید مبارك

این عید به هر پیرو توحید مبارك

ای عقل در اوصاف تو حیران و مردد

وصف تو نگنجیده به هفتاد مجلد

عالم همه گم گشته آن موی مجعد

محبوب ابوالقاسم محمود محمد

نامش همه جا هست بگویید كجا نیست

"كس نیست كه آشفته آن زلف دوتا نیست"

هركس كه ز حب تو به لب ناد علی داشت

در جام دل خویش صفایی ازلی داشت

آسودگی از شرك خفی شرك جلی داشت

گمراه نگردید هر آن كس كه ولی داشت

از نام علی كاخ ستم در خطر افتاد

"با آل علی هركه در افتاد ور افتاد"

تا صورت پیوند جهان بود علی بود

یعنی هدف از عالم موجود علی بود

تسكین دل آدم و داود علی بود

از آیه انفاق چو مقصود علی بود

ای محو جمال تو بُود  صاحب خانه

"مقصود تویی كعبه و بتخانه بهانه"

ای كاش شود میثم و سلمان تو باشم

تا روز جزا دست به دامان تو باشم

در هر دوجهان ریزه خور خوان تو باشم

كافر شوم از خویش و مسلمان تو باشم

كردیم نثار قدم تو دل و دین را

"تقدیم كردیم همان را و همین را"

افسوس كه با نام تو كردند خرافات

در دایره تنگ جنایات و مكافات

یك عده پی شطح و گروهی پی طامات

در كاخ نشستند به عنوان خرابات

ما با تو نشستیم و از این قوم بریدیم

"ما چون ز دری پای كشیدیم، كشیدیم"

 

 

عباس احمدی

 


تعداد بازديد : 345
دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 9:12
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر هر صبح که با نام تو آغاز شود در سینه نزول رحمت احراز شود ای دل تو گواهی که به یک بسم الله صد ره به ولایت علی باز شود

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

هر صبح که با نام تو آغاز شود

در سینه نزول رحمت احراز شود

ای دل تو گواهی که به یک بسم الله

صد ره  به ولایت علی باز شود

***

هرکس به دل از علی محبت دارد

توحید و نبوًت و امامت دارد

بر دست محمد است مولا ، یعنی

بر جمله ی انبیا ولایت دارد

***

از وبلاگ حاج محمود ژولیده


تعداد بازديد : 146
دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 9:10
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر در نور چشمانت دل ناهید گم شد در طرح لبخندت هزاران عید گم شد تا اینکه نابینا نگردد دیدگانش پشت نقاب ابرها خورشید گم

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

در نور چشمانت دل ناهید گم شد

در طرح لبخندت هزاران عید گم شد

تا اینکه نابینا نگردد دیدگانش

پشت نقاب ابرها خورشید گم شد

مهر تو را تا ناکجاها عرضه کردند

آنکس که از مهر تو سرپیچید گم شد

خیل ملک مشغول تفسیر تو بودند

آنقدرها که سوره‌ی توحید گم شد

در چشمهایم شوق ایوان طلایت

باران گرفت و شأن مروارید گم شد

گفتند تصویر خدایی؛ خوب گفتند

گفتند تو شیر خدایی؛ خوب گفتند

آیات چشمان تو ما را با خدا کرد

مهر تو زنگار دل ما را طلا کرد

از کوله‌بار خویش جز پاکی ندیدیم

انگار لبهای شما ما را دعا کرد

من دوزخی بودم نه اهل جنّتُ‌ُالعشق

جای مرا آقایی تو جابجا کرد

یک عمر در سجّاده‌ها نام تو بردیم

تا در کنار تو خدا ما را صدا کرد

خیر از جوانی‌اش ببیند آنکسی که

بال مرا در آسمان تو رها کرد

من کنج ایوان طلا می‌خواهم آقا

بعد از نجف، یک کربلا می‌خواهم آقا

سجّاده‌ی تو بوی جبرائیل می‌داد

چشمت هزاران آبرو بر نیل می‌داد

تو جمله‌ی پیغمبرانی و به دستت

گاهی خدا تورات و گه انجیل می‌داد

هر شب به پاس احترام تو خدایت

در آسمانها مجلسی تشکیل می‌داد

پروردگارت کارهای خانه‌ات را

هر روز و هر شب دست میکائیل می‌داد

گرد و غبار لحظه‌ی جنگیدن تو

همواره بوی صور اسرافیل می‌داد

تو بی‌نظیر عالمی همتا نداری

تو شاهکار حضرت پروردگاری

ای آنکه ختم‌الانبیا را جانشینی

شایسته‌ی نام امیرالمؤمنینی

زیبایی گلواژه‌ی مهر و محبّت

از بهترین‌های خدا روی زمینی

ای بی‌بدل، ای بی‌مَثَل، ای مرد اوّل

در هر صفاتی که بگویم بی‌قرینی

با ذوالفقار و شهسواری‌ات همیشه

از میمنه تا میسره طوفان‌ترینی

ای حیدر کرّار ای شیر خداوند

تو ریشه‌ی شیر نر امّ‌البنینی

تو از همان روز ازل شیر خدایی

فرمانروای عرصه‌ی قالو بلایی

یک پرده از حُسن تو جنّاتُ النّعیم است

دستت تجلّی‌گاه رحمان و رحیم است

نام تو معراج تمام انبیا بود

یک گوشه از مصداق آن طور کلیم است

شأن نزول آیه‌های مؤمنونی

عطر نفس‌های تو بر دوش نسیم است

از روی تو وجه خدا را می‌توان دید

با حُبّ تو هر کافری عبدالکریم است

اینجا اگر خانه‌نشین بودی غمی نیست

تنها زمان بعثتت یوم‌العظیم است

هر شیعه بشناسد علیّ این زمانش

در ضربه‌ی احزاب تو بی‌شک سهیم است

بی معرفت آنکه رهی جز تو گزیند

راه علی تنها صراط‌المستقیم است

**

باید شما را در فراسوی زمان دید

در آسمان بیکرانِ بیکران دید 

باید سوار بال‌های سال نوری

پرواز کرد و آنسوی هفت‌آسمان دید

در لابلای آیه‌های سبز توحید

در ابتدا تا انتهای یک اذان دید

از چه مسلمان دو چشمانت نباشم؟

وقتی خدا را در نگاهت می‌توان دید

سنّ تو را وقتی که پرسیدم ز مردم

چشمم فقط سرهای در حال تکان دید

روزی یتیم کوچه‌گرد کوفه خود را

بر شانه‌های پیرمردی مهربان دید

یاد صدای گریه‌یِ چاه تو کردم

وقتی نگاهم بلبلِ آتشفشان دید

من با صدای پای تو مأنوس هستم

با نان و با خرمای تو مأنوس هستم

دستان تو حالا شده بالاترین دست

جبریل بوسه می‌زند بر اینچنین دست

وقتی که دستان تو را بالا گرفتند

تا داد، یزدان با امیرالمؤمنین دست

یادِ تو و دست تو افتادیم وقتی

در علقمه افتاد بر روی زمین دست

هر سه حکایات نگاهت را نوشتند

پس آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست

این دست از وقت ولادت باز بوده‌ست

از پشت بسته می‌شود روزی همین دست

پشت و پناه محکمی بودند این‌ها

زهرا توقع داشت در کوچه از این دست

دست مغیره، دست زهرا، دادِ بی داد

افتاد دست بدترین‌ها بهترین دست

 

بندهای اول و آخر سروده آقای لطیفیان و سایر بندها سروده آقای محسنی‌فر می‌باشد


تعداد بازديد : 135
دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 9:09
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر چونكه احمد كعبه را بدرود گفت با خدایش آنچه در دل بود گفت كای خدا این آخرین حجِّ من است كاروان آماده ی كوچیدن است ع�

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

چونكه احمد كعبه را بدرود گفت

با خدایش آنچه در دل بود گفت

كای خدا این آخرین حجِّ من است

كاروان آماده ی كوچیدن است

عمر من بگذشت یا رب با شتاب

بر لب بام است دیگر آفتاب

چرخ عمرم را زمان فرسوده كرد

با اجل كی می توان كردن نبرد

شد مرا در این بیابان رهنمون

جذبه ی: «اِنّا اِلیه راجعون»

گشت پایان عمرم و، باقیست كار

كی شود امر ولایت آشكار

گر چه می دانم علی باشد امام

او بود لایق برای این مقام

لیك خواهم بر ملا گردد سخن

تا بداند پیر و برنا، مرد و زن

خود تو دانی ای خدای مهربان

كی توانم گفت این راز نهان

چونكه بسیار است بدخواه علی

گر نباشد از تو وحیِ مُنزلی

ترسم از آن فتنه ها گردد عیان

آید آخر پایِ تُهمت در میان

دور می شد احمد از بیت الحرام

با نگاهی پر ز عشق و احترام

جای دارد اشك ریزد آسمان

در وداعِ آتشینِ عاشقان

بود طوفانی، دلِ آگاهِ او

گرد غم بگرفته رویِ ماهِ او

ناله چون می كرد زنگ كاروان

حلقه می زد اشك او بر دیدگان

در غدیر خم كه نام بركه ای است

داد احمد را، خدا فرمان ایست

كای نبی اینجا غدیر خُم بود

آب آن هر قطره یك قُلزم بود

شاهراه كشور جان است این

پایگاه علم و ایمان است این

چارراه حادثات عالم است

جلوه گاه نور اسم اعظم است

شهر علم مصطفی را هست باب

نور دل می بخشد اینجا آفتاب

از حرورش، جان دشمن سوخته

عاشقان را دل ز مهر افروخته

سایه اش، آرام بخش رهروان

از نسیمش، تازه می گردد روان

همچو دریا بی كران است این غدیر

نیست موج فیضِ آن پایان پذیر

باشد اینجا مقصد پیغمبران

كوی دانشگاه نسل هر زمان

وقت ابلاغ است «بَلِّغْ» یا رسول

تا شود سعی تو پیش ما قبول

همرهان را خواند احمد با شعف

رفتگان باز آمدند از هر طرف

از جهاز اشتران كاروان

منبری برساختندش در میان

گِرد آن پیغمبر والاتبار

اجتماعی شد فزون از صد هزار

پس نبی بر اوج منبر پا نهاد

مرتضی را در كنارش جای داد

دست او بگرفت و كرد او را بلند

بر سر دستش، نبیّ ارجمند

شد قیامت از قِران مهر و ماه

مهر می شد با مه اینجا اشتباه

چون علی خود نفْس پیغمبر بود

هر یكی در جای آن دیگر بود

چون امانت عرضه شد بر خاكیان

شد «یداله فوق ایدیهم» عیان

جمله آیات خدا تأویل شد

از ولایت علم و دین تكمیل شد

پس پیمبر «وال من والاه» گفت

بار الها «عاد من عاداه» گفت

گفت: یا رب دوستانش دوست دار

بار الها دشمنش دشمن شمار

بار الها، یار او را یار شو

هركه خواهد خواریش، گو، خوار شو

گفت: هر كس را كه من هستم ولیّ

هست بعد از من ولیِّ او علی

حیدر است این، باب علم احمد است

بی گمان فاروق هر نیك و بد است

سِرّ حق، صدیقِ اكبر، منصبش

صرفِ راه حق شده روز و شبش

یار قرآن، دشمن گردن كشان

«لا فتی الا علی» او را نشان

حیدر است این، شهسوار كارزار

تیغ او: «لا سیف الا ذوالفقار»

حیدر است این، آنكه بتها را شكست

دست هر چه دشمن حق بود، بست

زادگاهش، قبله گاه مسلمین

خاك پایش سرمه ی اهل یقین

حیدر است این، حامل ام الكتاب

او بود ماه و، منم چون آفتاب

آیت تطهیر او را آبروست

«عروة الوثقی» كه حق گوید هموست

ساقی كوثر همو باشد یقین

نیست غیر از او: امیرالمؤمنین

چون كنم با اهل این دنیا وداع

پس به گِرد او نمائید اجتماع

قلب خویش از نورِ او روشن كنید

پیروی از جانشینِ من كنید

چون كه وقت گفتن تبریك شد

روز در چشم عدو تاریك شد

بر زبان می راند: به به یا علی

بر من و بر مؤمنان گشتی ولیّ

در نهان امّا گریبان می درید

كینه ها در سینه اش می پرورید

عاشقان سرمست در این عید خم

از مِی: «اَلْیوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ»

در كتاب بی نظیر «الغدیر»

نكته ها یابی از این امر خطیر

از «امینی» عالِمِ شیرین بیان

طبع من الهام می گیرد (حسان)

 

حبیب الله چایچیان(حسان)

 


تعداد بازديد : 141
یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 9:37
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر دوباره می کشد از دل سفیر وحی، صفیر که جشن عید گرفته خدا به خُمّ غدیر موالیان همه بر پا که با ترانه ی وحی کنیم آیه ی �

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

دوباره می کشد از دل سفیر وحی، صفیر

که جشن عید گرفته خدا به خُمّ غدیر

موالیان همه بر پا که با ترانه ی وحی

کنیم آیه ی اکملت دینکم تفسیر

به مؤمنین کند اعلام عقل کلّ احمد

که تا خداست خدا بر شما علی است امیر

کسی امام بود بر همه مسلمانان

که علم دارد و اخلاص دارد و شمشیر

به مؤمنین شده آزادی امیر امروز

که دیو نفس، ورا لحظه ای نکرده اسیر

کسی که بود امام و امیر، پیش از خلق

دوباره گشته امام و دوباره گشته امیر

کسی به کشور قرآن امیر می باید

که دین به دون تولاّی او شود تکفیر

تمام دین به همان معنی تمام، علی است

به هر کسی که مسلمان بود امام، علی است

نبود هیچ، فقط ذات پاک داور بود

علی امام و رسول خدا پیمبر بود

رسول، سیر به دریای نور حق می کرد

علی به آنچه که بود و نبود رهبر بود

علی معلّم جبریل بود و میکائیل

علی مدرّس خیل ملک سراسر بود

علی تمام نبیّ و نبی تمام علی

رسول، حیدر و حیدر رسول دیگر بود

هنوز از پدر و مادر نبود نشان

که با رسول خدا مرتضی، برادر بود

بسان طاق دو ابرو که در کنار همند

و یا دو چشم که با یکدگر برابر بود

و یا دو آینه در پیش روی یکدیگر

یقین کنید که یک روح در دو پیکر بود

قسم به احمد و حیدر قسم به جان بتول

رسول، نفس علیّ و علی است نفس رسول

غدیر عید خداوند و عید خلق خداست

غدیر عید علیّ و محمّد و زهراست

غدیر عید کتاب است و عترت و سنّت

غدیر عید حسن، عید سیّدالشّهداست

غدیر مُهر خدا بر نبوّت نبوی

غدیر مِهر علی در تمامی دل هاست

غدیر عید کمال رسالت احمد

غدیر بعثت دوّم غدیر غار حراست

غدیر با همه گرمای سخت و سوزانش

خنک کننده ی دل های دوستان خداست

غدیر مرز وسیعی میان ظلمت و نور

غدیر خاطره ی عمر خواجه ی دو سراست

غدیر عید بزرگی که چارده قرن است

چو آفتاب درخشید است و ناپیداست

برای خلق به ملک خدا امیر یکی است

محمّد و علی و شیعه و غدیر یکی است

بهشت وحی، خزان بود اگر غدیر نبود

به گلّه، گرگ، شبان بود اگر غدیر نبود

نماز و روزه و حجّ و جهاد تا صف حشر

چو جسم بی سر و جان بود اگر غدیر نبود

نه از کتاب خدا نور می گرفت کسی

نه از رسول نشان بود اگر غدیر نبود

جمال دین چو مه روی یوسف کنعان

به چاهِ کفر نهان بود اگر غدیر نبود

زمام کشور ایمان و دین و عقل و خرد

به دست بی خردان بود اگر غدیر نبود

به کوهسار غریبی فرشته ی توحید

همیشه اشگ فشان بود اگر غدیر نبود

به داوری که نگهبانِ عزّت شیعه است

که روز هجده ذیحجّه بعثت شیعه است

طلوع کوکب اسلام بی علی هرگز

دوام مکتب اسلام بی علی هرگز

از آن زمان که پیمبر پیمبری کرده

گذشته یک شب اسلام بی علی هرگز

قبولی همه طاعات خلق در صف حشر

قسم به صاحب اسلام بی علی هرگز

کلام وحی که توحید و رحمت و نور است

گذشته از لب اسلام بی علی هرگز

به زهد و پاکی و اخلاص و بندگی مؤمن

شود مقرّب اسلام بی علی هرگز

نبوّت همه ی انبیا به نزد خدا

قسم به زینب اسلام بی علی هرگز

به پیروان مذاهب پیام من ببرید

تمام مذهب اسلام بی علی هرگز

اگر زپرتو توحید مشعلی داریم

خدای داند و پیغمبر، از علی داریم

تمام خلقت عالم شد از برای علی

هزار مرتبه جانم شود فدای علی

خدای عزّوجل با علی چو خلوت کرد

هر آنچه گفت به او گفت با صدای علی

خدا به کتف نبی دست خود نهاد و عجب

که جای دست خدا گشت جای پای علی

خدای را به وجود علی قسم می داد

نبی که بود به لب های او دعای علی

به چشم پاک رسول خدا توان دیدن

خدای را به جمال خدا نمای علی

به کار ختم رسل هر کجا گره افتاد

خدا گشود به دست گره گشای علی

اگر تمامی خلقت شود سراپا چشم

نگاه اوست به رخسار دلربای علی

چگونه غیر علی دیگری امام بود

لباس کعبه بر اندام بت حرام بود

به جنّ و انس و ملک پیرو مقتداست علی

کمال دین و همه نعمت خداست علی

تمام رحمت بی انتهای حق این است

که در کنار محمّد امام ماست علی

به غزوه ی احد و بدر و خندق و خیبر

به زخم قلب رسول خدا دواست علی

به کعبه بت شکن است و به جنگ، مرحب کُش

به سجده اشگ فشان پای نخل هاست علی

طبیب درد همه، دردمند جهل بشر

غریب، با همه کس یار و آشناست علی

صراط و محشر و میزان و جنّت و کوثر

زنند روز قیامت صدا کجاست علی؟

زرهنمایی او می گریزی ای بد بخت؟

ندیده ای که به جبریل رهنماست علی

علی تمامی دین است و دین ولایت اوست

تمام عرصه ی محشر به ظّل رایت اوست

اگر جهان طلبی لاله ای زروی علی

وگرنه جهاننگری گوشه ای زکوی علی

ببر نیاز به مولا و ناز خضر مکش

که هست آب بقا چشمه ای زجوی علی

تجسّم همه اوصاف انبیا پیداست

زقّد و قامت و رخسار و خُلق و خوی علی

زفیض دم، تن توحید را روان بخشند

اگر بتان به لب آرند گفتگوی علی

اگر چه چشمه ی کوثر مبارک است ولی

خوشا کسی که خورد کوثر از سبوی علی

هنوز خلقت جنبنده ای نبود که بود

تمام ملک خدا، پر زهای و هوی علی

به روز حشر کسی ناز می کند به بهشت

که سر زخاک بر آرد به جستجوی علی

خدای را به وجود علی دهید قسم

که خاک میثم تمّار او شود «میثم»

 

غلامرضا سازگار

 


تعداد بازديد : 145
یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 9:36
نویسنده:
نظرات(1)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر جبرئیل وحی طبعم باز بال و پر گرفته باز بال و پر گرفته زندگی از سر گرفته زندگی از سر به عشق ساقی کوثر گرفته ساقی کوث�

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

جبرئیل وحی طبعم باز بال و پر گرفته

باز بال و پر گرفته زندگی از سر گرفته

زندگی از سر به عشق ساقی کوثر گرفته

ساقی کوثر که فیضش خلق را در برگرفته

شهریار ملک جان ها رهبر فرد جهان ها

حکمران آسمان ها شمع سوزان زمان ها

خیز و از خم غدیر او بزن جام بلا را

قدسیان را بر سر از شوق علی  شور افتاده

آسمان گل بوسه بر خاک غدیر خم نهاده

یپک حق در محضر احمد به تعظیم ایستاده

رخ نموده لب گشوده دل ربوده حال داده

از خدا بر لب پیامش بر نبی ذکر سلامش

با علی عشق مدامش ذکر خاص و فیض عامش

در حضور مصطفی سر داده مدح مرتضی را

نخل طوبی در زمین و آسمان بر می فشاند

آسمان بر خاک ، دامن دامن اختر می فشاند

یا امین وحی در بزم علی  پر می فشاند

نقل بلغ بر سرو روی پیمبر می فشاند

مصطفی لب باز کرده حرف دل ابراز کرده

دم به دم اعجاز کرده مدح مولا ساز کرده

کرده خوشبو با مدیحش غنچه معجز نما را

وادی تفتیده صحرا و گرما بیش از حد

منبر از چوب جهاز اشتران گوینده احمد

مستمع حجاج و عنوان سخن فرمان سرمد

داده انصار و مهاجر را ندا شخص محمد

کی بقاتان آرزویم وی گرائیده به سویم

بشنوید اینک بگویم هر که من مولای اویم

خوانده مولا از برای او علی  شیر خدا را

گر به قدر عمر دنیا کس کند حق را عبادت

روز و شب او را بود ذکر و نماز و روزه عادت

در صفا و مروه اش حاصل شود فیض شهادت

بی تولای علی هرگز نمی بیند سعادت

دشمن دادار باشد کافری غدار باشد

حق از او بیزار باشد تا ابد در نار باشد

یا رب از خط  ولای او جدا مگذار ما را

ای مهاجر ای همه انصار پاک و حق پرستم

خوب می دانید یاران من همان پیغمبر استم

کز پی ارشادتان با حق از اول عهد بستم

این علی که دست خیبر گیر او باشد بدستم

پای تا سر داور است این هستی پیغمبر است این

مسلمین را رهبر است این حیدر است این حیدر است این

خوب بشناسید این تنها وصی مصطفی را

این علی مخلوق اول بوده خلاق مبین را

این علی پیش از خلایق خوانده رب العالمین را

این علی دارد زمام آسمان ها و زمین را

این علی استاد و مرشد بوده جبریل امین را

این علی حق الیقین است این علی حبل المتین است

این علی فتح المبین است این علی حصن حصین است

این علی پیش از ولادت بوده رهبر انبیا را

این علی با حق و حق برگرد او گردد هماره

این علی از حق و حق از او نمیگیرد کناره

این علی از خاک برافلاکیان دارد نظاره

این علی جان گیرد و جان می دهد با یک اشاره

این علی غیب و شهود است این علی شمع وجود است

این قعود است این رکوع است این سجود است

این علی کامل کند با مهر خود دین شما را

بی ولای مرتضی نخل عبادت بر ندارد

آتش است و حاصلی جز دود و خاکستر ندارد

بی کس است آن کس که در روز جزا حیدر ندارد

سر فراز است آن که دست از دامن او بر ندارد

باش یا الله یا رب با علی همراه یا رب

وال من والا یا رب عاد من عاداه یا رب

کن اجابت از برای ابن عمم این دعا را

یا علی ای بر سر دستت زمام آسمان ها

ای خدائی داده حی لامکانت در مکان ها

ای به گردون گوی چوگان ولایت کهکشان ها

نقل تو نقل سخنها  ذکر تو ورد زبان ها

تو علی مرتضائی حیدری خییر گشائی

عبد پا تا سر خدائی نه خدائی نه جدائی

کبریائی کن که عالم در تو بیند کبریا را

ای کف پای تورا گلبوسه از مهر نبوت

ناقه ات را ساربان گردیده ایثار و فتوت

نقش سم دلدلت تصویری از عدل و مروت

بسته حق بین تو و خیر البشر عقد اخوت

سایه تیغت عدالت آیه عشقت رسالت

پایه قصرت جلالت مایه حبت اصالت

نسبتی نبود به هم مهر تو و نسل  خطا را

من نه مغرور از نماز و روزه و حجو زکوتم

نیست جز مهر تو و اولادتو خط نجاتم

با تو بودم با توهستم در حیات و در مماتم

گشته گم در بحر غفران تو کوه سیاتم

ای به دامان تو دستم هر که بودم هر چه هستم

(میثم) دل بر تو بستم بر سر راهت نشستم

دست گیر از لطف ، این افتاده و بی دست و پا را

 

غلامرضا سازگار

 


تعداد بازديد : 331
یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 9:35
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر چو كرد اراده‌ی خلقت خدای عزوجل محمد و علیش بود خلقت اول نه روز بود و نه شب در میان نه ماه و نه سال كه آفرید خدا نور

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

چو كرد اراده‌ی خلقت خدای عزوجل

محمد و علیش  بود خلقت اول

نه روز بود و نه شب در میان نه ماه و نه سال

كه آفرید خدا نور احمد مرسل

ز اصل بود یكی نور و پنج قسمت شد

هر آنكه غیر یكی داند او بود احول

اگر چه بر سر دست تو هست پنج انگشت

تو جمله را همه یكدست خوانیش به مثل

خدا به صورت خود آفرید آدم را

اگر چه نیست مر او را نظیر و شبه و بدل

لطیفه‌ایست كه حق را در او بود مقصود

در این حدیث مفصل كه گویمت مجمل

علیست  آنكه بود مظهر تمام صفات

كه كارهای خدایی گرفت از او فیصل

علیست آنكه نهد پا به دوش پیغمبر

برای كندن از طاق كعبه لات و هبل

علیست آنكه به شب خفت در فراش نبی

نبی به غار شد و جای خواب كرد بدل

علیست آنكه به جنگش ندید دشمن پشت

به روز معركه در بدر و نهروان و جمل

علیست  آنكه ز تیغش چو بید می‌لرزید

به روز هیجا چون بید فارس یلیل

علیست  آنكه چو آیینه‌ات شود روشن

به مهر او دل خود را اگر دهی صیقل

بهشت یار علی  را در آستین باشد

زهی به نیت خالص خهی به حسن عمل

علیست  آنكه پیمبر به روز خم غدیر

به امر خالص بی چون خدای عزوجل

گرفت بازوی او را و رفت بر منبر

چه منبری كه در آنجا شد از جهاز جمل

برای آنكه شود شرع انورش باهر

برای آنكه شود دین كاملش اكمل

منادیان حق از هر طرف ندا كردند

كه الصلا همه‌ای شهریان و اهل جبل

بپای منبر پیغمبر  آمدند همه

كه گشته بود ز حق آیه‌ی عطا منزل

هر آنچه گفت نبی در حق علی ولی

به جان قبول نمودند عالی و اسفل

به اتفاق خلایق شدند یكسر جمع

ز جن و انس و ملك جمله تا به اهل قلل

ندای حق بشنیدند و جملگی گشتند

حلال‌زاده مفرح حرام‌زاده كسل

حرام‌زاده شود گر كسل عجب نبود

چنانكه می‌كند از بوی گل فرار جعل

حلال‌زاده شناسد علی و آلش را

كه كرده است قبول ولایتش ز ازل

ز مهر او همه گردیده بی‌خبر از خویش

ز عشق او همه گردیده مست و لایعقل

یك از صفاتش حلال مشكلات بود

كه مشكلی به جهان ز او نمانده لاینحل

اگر به چشم حقیقت كسی در او نگرد

خدای بیند اگر دیده نبودش احول

شها مدیح تو ثبت است در جراید لوح

كشیده بر سر هر صفحه‌اش قلم جدول

پس از خدا تویی از كل كاینات اقدم

پس از نبی تویی از جمله انبیا افضل

فضایل تو چراغی است در زجاجه‌ی دل

كه كرد روشن از او می‌توان دو صد مشعل

ولایت تو نعیمی در او نه خوف و نه بیم

محبت تو شرابی است در او نه غش و نه غل

شها تو دامن خود را به دست ساكت ده

فتد دمی كه گریبان او به دست اجل

كه سیر روی تو بیند در آندم آخر

بگو دمی به اجل یا علی كه لاتعجل

 

ساکت اصفهانی


تعداد بازديد : 463
یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 9:35
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر قال الرضا «علیه السّلام» وَ َیومَ یَستُجابُ فیِه الدّعاءُ امام رضا «علیه السّلام» فرمود: و(روزغدیرخم)روزی است كه

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

قال الرضا «علیه السّلام»

وَ َیومَ یَستُجابُ فیِه الدّعاءُ

امام رضا «علیه السّلام» فرمود:

و(روزغدیرخم)روزی است كه دعادرآن مستجاب است.

الغدیر/ج1ص207

 

گل از نفس علی نجابت دارد

از عطر  غدیر  او   طراوت  دارد

از بهر فرج لب به دعا  بازكنید

امروز دعا رنگ اجابت دارد

***

جمعی پی تردید و قیاسند همه

قومی نگران و ناسپاسند   همه

در بارش رحمت خدا غرق شوند

گر قدر غدیر را شناسند همه

 

سید هاشم وفایی

 


تعداد بازديد : 183
یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 9:34
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر جبریل مکرر این صلا را سر داد بلغ بلغ ندا به پیغمبر داد فرمان خداست بر سر دست بگیر آن دست که در رکوع انگشتر داد *** گ

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

جبریل مکرر این صلا را سر داد

بلغ بلغ  ندا به پیغمبر داد

فرمان خداست بر سر دست بگیر

آن دست که در رکوع انگشتر داد

***

گلنغمه ی سرپرست بر می آید

این جوش خم از الست بر می آید

شق القمری دوباره یا رد الشمس

هر کار از این دو دست بر می آید

***

در سجده ی شکر آفتاب افتاده

روی قدم ابو تراب افتاده

عمریست که از حلاوت نام علی

حتی دهن کویر آب افتاده

***

بر دست نبی آیت انوار خداست

جبرییل مدیحه خوان کرار خداست

فرمود علی ابوتراب است ولی

همسایه ی دیوار به دیوار خداست

***

امروز تمام کافران مایوسند

در شعله کینه های خود محبوسند

گفتند گلوی برکه را می گیریم

دیدند که غرق در دو اقیانوسند

 

میثم مؤمنی نژاد

 


تعداد بازديد : 187
یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 9:34
نویسنده:
نظرات(0)
غربت امیرالمومنین(ع)-عید غدیر داشت طرحی از شب و اندوه و باران می کشید شهر بی روحی میان طرح بی جان می کشید در میان شهر یک کوچه دچار پیچ وتاب د�

غربت امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

داشت طرحی از شب و اندوه و باران می کشید

شهر بی روحی میان طرح بی جان می کشید

در میان شهر یک کوچه دچار پیچ وتاب

در میان کوچه مردی را پریشان می کشید

رد خونی تازه را پهلوی رد پای مرد

عشق را در چشم او با رنگ هجران می کشید

اختیار قصه از دستان او خارج شد و

رفته رفته کار باران هم به طوفان می کشید

زیر سقف کارگاهش ناگهان باران گرفت

بوم نقاشی شکست و نقش هایش جان گرفت

اشک گرم مرد روی صورت سردش چکید

چشم وا کرد و خودش را در میان کوچه دید

دور می شد مرد قصه رد پایش روی خاک

طرحی از یک کوچه و یک مرد و باران می کشید

ناگهان پرده عوض شد...کوچه نخلستان شدو

لحظه ی آرامش ماقبل یک طوفان رسید...

ماه سر بر سجده برد و آسمان بی روح شد

داشت خورشید این شب جانکاه را سر می برید

دشت بود و نخل بود و بغض بود و آه بود

مرد بود و درد بود و راه بود و چاه بود

خیره شد در چشم مرد قصه و فهمید که

می شود در چشم او آن روزها را دید که

دست او را دست حق بالا گرفت و با غرور

از تمام مردم آن سرزمین پرسید که:

((کیست تا بیعت کند؟))یک عده با شوق آمدند

عده ای هم آمدند اما به این امید که...

مرد قصه سر تکان داد و قدم زد...بغض کرد

آسمان از غربتش آنقدر خون بارید که،

خون بند اول آمد دشت را تسخیر کرد

آسمان شق القمر را تا سحر تفسیر کرد

آستین مرگ را با شوق بالا می زند

با خودش...با چاه...حرف از رسم دنیا می زند

مثل اینکه سالها از حق خود جا مانده است

هر که می آید خودش را جای او جا می زند...

سیل اشک مرد را تا دید جاری سوی چاه...

راوی قصه دوباره دل به دریا می زند

فرصت خوبیست...می خواهد بپرسد:من...ولی

پرده می افتد...زمین قید زمان را می زند

چشم وا کرد و خودش را پشت میزش دید و بعد

طرح رد پای مرد قصه را بوسید و بعد...

 

محمدجوادالهی پور

 


تعداد بازديد : 229
یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 10
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف